درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
موضوعات
آخرین مطالب
نويسندگان


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 110
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 110
بازدید ماه : 112
بازدید کل : 2309
تعداد مطالب : 141
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


اموزش درست برای رسیدن به علائق




خطبه 111-در نكوهش دنيا 
هشدار از دنياپرستي 
پس از ستايش پروردگار، 
همانا من شما را از دنياي حرام مي ترسانم، زيرا در كام شيرين و در ديده انسان سبز و رنگارنگ است، در شهوات و خواهشهاي نفساني پوشيده شده، و با نعمتهاي زودگذر دوستي مي ورزد، با متاع اندك زيبا جلوه مي كند، و در لباس آرزوها خود را نشان مي دهد، و با زينت غرور خود را مي آرايد، شادي آن دوام ندارد، و كسي از اندوه آن ايمن نيست شناخت ماهيت دنيا دنياي حرام بسيار فريبنده و بسيار زيان رساننده است، دگرگون شونده و ناپايدار، فناپذير و مرگبار، و كشنده اي تبهكار است، و آ نگاه كه به دست آرزومندان افتاد و با خواهشهاي آنان دمساز شد مي نگرند كه جز سرابي بيش نيست كه خداي سبحان فرمود: (زندگي چون آبي ماند كه از آسمان فرو فرستاديم و به وسيله گياهان فراوان روييد سپس خشك شده، باد آنها را پراكنده نمود و خدا بر همه چيز قادر و تواناست). كسي كه از دنيا شادماني نديد جز آنكه پس از آن با اشك و آه روبرو شد، هنوز با خوشيهاي دنيا روبرو نشده است كه با ناراحتيها و پشت كردن آن مبتلا مي گردد، شبنمي از رفاه و خوشي دنيا بر كسي فرود نيامده جز آنكه سيل بلاها همه چيز را از بيخ و بن مي كنند، هرگاه صبحگاها 
ن بياري كسي برخيزد، شامگاهان خود را به ناشناسي مي زند، اگر از يك طرف شيرين و گوارا باشد از طرف ديگر تلخ و ناگوار است. كسي از فراواني نعمتهاي دنيا كام نگرفت جز آنكه مشكلات و سختيها دامنگير او شد، شبي را در آغوش امن دنيا به سر نبرده جز آنكه صبحگاهان بالهاي ترس و وحشت بر سر او كوبيد، بسيار فريبنده است و آنچه در دنياست نيز فريبندگي دارد، فاني و زودگذر است، و هر كس در آن زندگي مي كند فنا مي پذيرد روش برخورد با دنيا در زاد و توشه آن جز تقوا خبري نيست، كسي كه به قدر كفايت از آن بردارد در آرامش به سر مي برد، و آن كس كه در پي به دست آوردن متاع بيشتري از دنيا باشد وسائل نابودي خود را فراهم كرده، و به زودي از دست مي رود، بسا افرادي كه به دنيا اعتماد كردند، ناگهان مزه تلخ مصيبت را بدانها چشاند و بسا صاحب اطميناني كه به خاك و خونش كشيد، چه انسانهاي باعظمتي را كه خوار و كوچك ساخت، و بسا فخرفروشاني را كه به خاك ذلت افكند حكومت دنيا ناپايدار، عيش و زندگاني آن تيره و تار، گواراي آن شور، و شيريني آن تلخ، غذاي آن زهر، و اسباب و وسائل آن پوشيده است، زنده آن در معرض مردن، و تندرست آن گرفتار بيماري است، حكومت آن بر باد رفته، و 
عزيزان آن شكست خورده متاع آن نكبت آلود و پناه آورنده آن غارت زده خواهد بود. 
عبرت از گذشتگان آيا شما در جاي گذشتگان خود به سر نمي بريد؟ كه عمرشان از شما طولاني تر و آثارشان با دوامتر، و آرزويشان درازتر، و افرادشان بيشتر، و لشگريانشان انبوه تر بودند؟ دنيا را چگونه پرستيدند؟ و آن را چگونه بر خود گزيدند؟ و سپس از آن رخت بربستند و رفتند بي توشه اي كه آنان را براي رسيدن به منزلگاه كفايت كند، و بي مركبي كه آنان را به منزلشان رساند. آيا شنيده ايد كه دنيا خود را فداي آنان كرده باشد؟ يا به گونه اي ياريشان داده با با آنان به نيكي به سر برده باشد؟ نه هرگز!! بلكه سختي و مشكلات دنيا چنان به آنها رسيد كه پوست و گوشتشان را دريد، با سختيها آنان را سست و با مصيبتها ذليل و خوارشان نمود، و بيني آنان را به خاك ماليد و لگدمال كرد، و گردش روزگار را بر ضد آنها برانگيخت، شما ديديد! دنيا آن كس را كه برابر آن فروتني كرد، و آن را برگزيد، و بر همه چيز مقدم داشت، كه گويا جاودانه مي ماند، نشناخت و روي خوش نشان نداد تا آنكه از دنيا رفت، آيا جز گرسنگي توشه اي به آنها سپرد؟ آيا جز در سختي فرودشان نياورد؟ و آيا روشني دنيا جز تاريكي، و سرانجامش جز پشيماني بود؟ پرهيز از دنياي حرام آيا شما چنين دنيايي را ب 
ر همه چيز مقدم مي داريد؟ و بدان اطمينان مي كنيد؟ يا در آرزوي آن به سر مي بريد؟ پس دنيا بد خانه اي است براي كسي كه خوشبين باشد، و يا از خطرات آن نترسد، پس بدانيد!- و مي دانيد- كه آن را ترك مي كنيد و از آن رخت برمي بنديد، و پند گيريد از آنها كه گفتند: (چه كسي از ما نيرومندتر است؟) سپس آنان را به گورهايشان سپردند بي آنكه سواره كارانشان خوانند، و در قبرها فرود آوردند بي آنكه همسايگان ناميده شوند، از سطح زمين، قبرها، و از خاك كفنها، و از استخوانهاي پوسيده همسايگاني پديد آمدند، كه هيچ خواننده اي را پاسخ نمي دهند، و هيچ ستمي را باز نمي دارند، و نه به نوحه گري توجهي دارند، نه از باران خوشحال و نه از قحطسالي نوميد مي گردند، گرد هم قرار دارند و تنهايند، همسايه يكديگرند اما از هم دورند، فاصله اي با هم ندارند ولي هيچگاه به ديدار يكديگر نمي روند، نزديكان از هم دورند، بردباراني هستند كه كينه ها از دل آنان رفته، بي خبراني كه حسد در دلشان فرومرده است، نه از زيان آنها ترسي، و نه به دفاع آنها اميدي وجود دارد، درون زمين را به جاي سطح آن براي ماندن انتخاب كردند و خانه هاي تنگ و تاريك را به جاي خانه هاي وسيع برگزيدند، بجاي زندگي 
با خويشاوندان، غربت را، و به جاي نور، ظلمت را را برگزيدند، به زمين بازگشتند چونان كه در آغاز آن را پابرهنه و عريان ترك گفتند، و با اعمال خود به سوي زندگي جاويدان و خانه هميشگي كوچ كردند، آنان كه خداي سبحان فرمود: (چنانكه آفرينش را آغاز كرديم، آن را باز مي گردانيم، و عده اي برماست و همانا اين كار را انجام خواهيم داد).
 


دو شنبه 8 ارديبهشت 1393برچسب:خطبه111,نهج البلاغه, :: 1:24 ::  نويسنده : هوشیار
خطبه 109-توانايي خداوند 
وصف قدرت پروردگار 
همه چيز برابر خدا خشوع كننده است، و همه چيز با ياري او بر جاي مانده اند، خدا بي نيازكننده هر نيازمند، و عزتبخش هر خوار و ذليل، نيروي هر ناتوان، و پناهگاه هر مصيبت زده است، هر كس سخن گويد مي شنود، و هر كه ساكت باشد اسرار درونش را مي داند، روزي زندگان بر اوست و هر كه بميرد به سوي او باز مي گردد. خدايا! چشمها تو را نديده تا از تو خبر دهند، پيش از توصيف كنندگان از موجودات، بوده اي، آفرينش براي ترس از وحشت تنهايي نبود، و براي سودجويي آنها را نيافريدي، هيچ كس از قدرت تو نتواند بگريزد، و هر كس را تو بگيري از قدرت تو نتواند خارج گردد، گناهكاران از عظمت تو نكاهند، و اطاعت كنندگان بر قدرت تو نيفزايند، آن كس كه از قضاي تو به خشم آيد نتواند فرمانت را برگرداند، و هر كس كه به فرمان تو پشت كند از تو بي نياز نگردد. هر سري نزد تو آشكار و هر پنهاني نزد تو هويداست، تو خداي هميشه اي و بي پايان، و تو پايان هر چيزي، كه گريزي از آن نيست، وعده گاه همه، محضر توست، و رهايي از تو جز به تو ممكن نيست، و زمام هر جنبنده اي به دست تو است، و به سوي تو بازگشت هر آفريده اي است. پاك و منزهي اي خدا! چه قدر بزرگ و 
والاست قدر و عظمت تو، و چه بزرگ است آنچه را كه از خلقت تو مي نگرم!! و چه كوچك است هر بزرگي در برابر قدرت تو، و چه باعظمت است آنچه را كه از ملكوت تو مشاهده مي كنم، و چه ناچيز است برابر آنچه كه بر ما نهان است از سلطنت تو، و چه فراگير است در اين جهان نعمتهاي تو، و چه كوچك است نعمتهاي فراوان دنيا در برابر نعمتهاي آخرت. 
وصف فرشتگان شگفت آور است آفرينش فرشتگان تو كه گروهي از آنها را در آسمانها سكونت دادي و از زمين بالا برده اي، آنها از همه آفريدگان نسبت به تو آگاه ترند، و بيشتر از همه نسبت به تو بيمناكند، و به تو نزديكترند فرشتگاني كه در پشت پدران قرار نگرفته و در رحم مادران پرورش نيافته اند، و از آبي پست خلق نشده اند، و ناراحتي و مشكلات زندگي آنان را پراكنده نساخت، آنها با مقام و مرتبتي كه دارند، و از ارزشي كه در نزد تو برخوردارند، و آنگونه كه تو را دوست دارند، فراوان تو را اطاعت مي كنند كه اندك غفلتي در فرمان تو ندارند اگر آنچه بر آنان پوشيده است بدانند، همه كارهاي خود را كوچك و ناچيز مي شمارند، و بر خويش ايراد مي گيرند، و مي دانند آن گونه كه بايد، تو را عبادت نكرده اند، و آنچنان كه سزاوار توست فرمانبردار نبودند. 
نعمتهاي خداوند و سوء استفاده ها خدايا ستايش تو را سزاست، كه آفريننده و معبودي، و بندگان را به درستي آزمايش كردي، خانه آخرت را آفريدي و سفره رنگارنگ نعمتها را گستراندي، و در آن انواع نوشيدني، خوردني، همسران، ميهمانداران، قصرها، نهرهاي روان، ميوه ها و كشتزاران، قرار دادي. سپس پيامبري را فرستادي تا انسانها را به آن خانه و نعمتها دعوت كند، افسوس كه مردم نه آن دعوت كننده را اجابت كردند، و نه به آنچه تو ترغيبشان كردي رغبت نشان دادند، و نه به آنچه تو تشويقشان كردي مشتاق شدند، بر لاشه مرداري روي آوردند كه با خوردن آن رسوا شدند، و در دوستي آن همداستان گرديدند. خطر عشق و وابستگيهاي دروغين هر كس به چيزي عشق ناروا ورزد، نابينايش مي كند، و قلبش را بيمار كرده، با چشمي بيمار مي نگرد، و با گوشي بيمار مي شنود، خواهشهاي نفس پرده عقلش را دريده، دوستي دنيا دلش را ميرانده است، شيفته بي اختيار دنيا و برده آن است و برده كساني است كه چيزي از دنيا در دست دارند، دنيا به هر طرف برگردد او نيز برمي گردد، و هر چه هشدارش دهند از خدا نمي ترسد، از هيچ پنددهنده اي شنوايي ندارد، با اينكه گرفتار آمدگان دنيا را مي نگرد كه راه پس و 
پيش ندارند و در چنگال مرگ اسيرند مي بينيد كه آنها بلاهايي را كه انتظار آن را نداشتند بر سرشان فرود آمد و دنيايي را كه جاويدان مي پنداشتند از آنها جداشده و به آنچه در آخرت وعده داده شده بودند خواهند رسيد، آنچه بر آنان فرود آمد وصف ناشدني است. 
وصف چگونگي مرگ و مردن سختي جان كندن و حسرت از دست دادن دنيا به دنياپرستان هجوم آورد، بدنها در سختي جان كندن سست شده و رنگ باختند، مرگ آرام آرام همه اندامشان را فرا گرفته، زبان را از سخن گفتن باز مي دارد، و او در ميان خانواده اش افتاده با چشم خود مي بيند و با گوش مي شنود و با عقل درست مي انديشد كه عمرش را در پي چه كارهايي تباه كرده؟ و روزگارش را چگونه سپري نمود؟ به ياد ثروتهايي كه جمع كرده مي افتد، همان ثروتهايي كه در جمع آوري آنها چشم بر هم گذاشته و از حلال و حرام و شبهه ناك گرد آورده و اكنون گناه جمع آوري آن همه بر دوش اوست كه هنگام جدايي با آنها فرا رسيد، و براي وارثان باقيمانده است تا از آن بهره مند گردند، و روزگار خود گذرانند، راحتي و خوشي آن براي ديگري و كيفر آن بر دوش اوست، و او در گرو اين اموال است كه دست خود را از پشيماني مي گزد. به خاطر واقعيتهايي كه هنگام مرگ مشاهده كرده است. در اين حالت از آنچه كه در زندگي دنيا به آن علاقمند بود بي اعتناشده آرزو مي كند، اي كاش آن كسي كه در گذشته بر ثروت او رشك مي برد، اين اموال را جمع كرده بود، اما مرگ همچنان بر اعضا بدن او چيره مي شود، تا آنكه گوش او 
مانند زبانش از كار مي افتد، پس در ميان خانواده اش افتاده نه مي تواند با زبان سخن بگويد و نه با گوش بشنود، پيوسته به صورت آنان نگاه مي كند، و حركات زبانشان را مي نگرد اما صداي كلمات آنان را نمي شنود، سپس چنگال مرگ تمام وجودش را فرا مي گيرد، و چشم او نيز مانند گوشش از كار مي افتد، و روح از بدن او خارج مي شود، و چون مرداري در بين خانواده خويش بر زمين مي ماند كه از نشستن در كنار او وحشت دارند، و از او دور مي شوند. نه سوگواران را ياري مي كند و نه خواننده اي را پاسخ مي دهد، سپس او را به سوي منزلگاهش در درون زمين مي برند، و به دست عملش مي سپارند و براي هميشه از ديدارش چشم مي پوشند. 
وصف رستاخيز و زنده شدن دوباره تا آن زمان كه پرونده اين جهان بسته شود، و خواست الهي فرا رسد، و آخر آفريدگان به آغاز آن بپيوندد، و فرمان خدا در آفرينش دوباره دررسد. آنگاه آسمان را به حركت آورد و از هم بشكافد، و زمين را به شدت بلرزاند، و تكان سخت دهد، كه كوهها از جا كنده شده و در برابر هيبت و جلال پروردگاري بر يكديگر كوبيده و متلاشي شده و با خاك يكسان گردد سپس هر كس را كه در زمين به خاك سپرده شده، درآورد، و پس از فرسودگي تازه شان گرداند، و پس از پراكنده شدن، همه را گردآورد، سپس براي حسابرسي و روشن شدن اعمال از هم جدا سازد، آنها را به دو دسته تقسيم فرمايد، به گروهي نعمتها دهد و از گروه ديگر انتقام گيرد، اما فرمانبرداران را در جوار رحمت خود جاي دهد و در بهشت جاويدان قرار دهد، خانه اي كه مسكن گزيدگان آن هرگز كوچ نكنند و حالات زندگي آنان تغيير نپذيرد، در آنجا دچار ترس و وحشت نشوند، و بيماريها در آنها نفوذ نخواهد كرد، خطراتي دامنگيرشان نمي شود، و سفري در پيش ندارند تا از منزلي به منزل ديگر كوچ كنند. و اما گنهكاران را در بدترين منزلگاه درآورد، و دست و پاي آنها را با غل و زنجير به گردنشان درآويزد، چنانكه س 
رهايشان به پاها نزديك گردد، جامه هاي آتشين بر بدنشان پوشاند، و در عذابي كه حرارت آتش آن بسيار شديد و بر روي آنها بسته، و صداي شعله ها هراس انگيز است قرار دهد. جايگاهي كه هرگز از آن خارج نگردند، و براي اسيران آن غرامتي نپذيرند، و زنجيرهاي آن گسسته نمي شود، مدتي براي عذاب آن تعيين نشده تا پايان پذيرد و نه سرآمدي تا فرا رسد. 
پارسايي پيامبر (ص) پيامبر (ص) دنيا را كوچك شمرد و در چشم ديگران آن را ناچيز جلوه داد، آن را خوار مي شمرد و در نزد ديگران خوار و بي مقدار معرفي فرمود. و مي دانست كه خداوند براي احترام به ارزش او دنيا را از او دور ساخت و آن را براي ناچيز بودنش به ديگران بخشيد، پيامبر (ص) از جان و دل به دنيا پشت كرد، و ياد آن را در دلش ميراند، دوست مي داشت كه زينتهاي دنيا از چشم او دور نگهداشته شود، تا از آن لباس فاخري تهيه نسازد، يا اقامت در آن را آرزوها نكند، و براي تبليغ احكامي كه قطع كننده عذرهاست تلاش كرد، و امت اسلامي را با هشدارهاي لازم نصيحت كرد، و با بشارتها مردم را به سوي بهشت فرا خواند، و از آتش جهنم پرهيز داد. 
ويژگيهاي اهل بيت (ع) ما از درخت سرسبز رسالتيم، و از جايگاه رسالت و محل آمد و شد فرشتگان برخاستيم، ما معدنهاي دانش و چشمه سارهاي حكمت الهي هستيم، ياران و دوستان ما در انتظار رحمت پروردگارند و دشمنان و كينه توزان ما در انتظار كيفر و لعنت خداوند به سر مي برند.
 


دو شنبه 8 ارديبهشت 1393برچسب:خطبه109,نهج البلاغه, :: 1:18 ::  نويسنده : هوشیار
خطبه 106-وصف پيامبر و بيان دلاوري 
ره آورد اسلام 
ستايش خداوندي را سزاست كه راه اسلام را گشود، و راه نوشيدن آب زلالش را بر تشنگان آسان فرمود، ستونهاي اسلام را در برابر ستيزه جويان استوار نمود، و آن را پناهگاه امني براي پناه برندگان، و مايه آرامش براي واردشوندگان قرار داد اسلام، حجت و برهان براي گويندگان، و گواه روشن براي دفاع كنندگان، و نور هدايتگر براي روشني خواهان، و مايه آرامش براي واردشوندگان قرار داد اسلام، حجت و برهان براي گويندگان، و گواه روشن براي دفاع كنندگان، و نور هدايتگر براي روشني خواهان، و مايه فهميدن براي خردمندان، و عقل و درك براي تدبيركنندگان، و نشانه گويا براي جويندگان حق، و روشن بيني براي صاحبان عزم و اراده، پندپذيري براي عبرت گيرندگان، عامل نجات و رستگاري براي تصديق كنندگان، و آرامش دهنده تكيه كنندگان، راحت و آسايش توكل كنندگان، و سپري نگهدارنده براي استقامت دارندگان است. اسلام روشن ترين راهها است، جاده هايش درخشان، نشانه هاي آن در بلندترين جايگاه، چراغهايش پرفروغ و سوزان، ميدان مسابقه آن پاكيزه براي پاكان، سرانجام مسابقه هاي آن روشن و بي پايان، مسابقه دهندگان آن پيشي گيرنده و چابك سوارانند، برنامه اين مسابقه، ت 
صديق كردن به حق، راهنمايان آن، اعمال صالح، پايان آن، مرگ، ميدان مسابقه، دنيا، مركز گردآمدن مسابقه دهندگان، قيامت، و جايزه آن بهشت است. 
دعا براي پيامبر (ص) تا آنكه خداوند با دست پيامبر (ص) شعله اي از نور براي طالبان آن برافروخت، و بر سر راه گمشدگان چراغي پرفروغ قرار داد. خداوندا! پيامبر (ص) امين و مورد اطمينان و گواه روز قيامت است، و نعمتي است كه برانگيخته و رحمتي است كه به حق فرستاده اي، خداوندا! بهره فراواني از عدل خود به او اختصاص ده، و از احسان و كرم خود فراوان به او ببخش، خدايا! بناي دين او را از آنچه ديگران برآورده اند، عالي تر قرار ده. او را بر سر خان كرمت گراميتر دار، و بر شرافت مقام او در نزد خود بيفزا، و وسيله تقرب خويش را به او عنايت فرما، و بلندي مقام و فضيلت او را بي مانند گردان، و ما را از ياران او محشور فرما، چنانكه نه زيانكار باشيم و نه پشيمان، نه دور از راه حق باشيم و نه شكننده پيمان، نه گمراه باشيم و نه گمراه كننده بندگان، نه فريب هواي نفس خوريم و نه وسوسه شيطان. 
ره آورد بعثت پيامبر (ص) مردم! از سر نعمت بعثت پيامبر (ص) و لطف خداوند بزرگ به مقامي رسيده ايد كه حتي كنيزان شما را گرامي مي دارند، و به همسايگان شما محبت مي كنند، كساني براي شما احترام قائلند كه شما از آنها برتري نداشته و بر آنها حقي نداريد، كساني از شما مي ترسند كه نه ترس از حكومت شما دارند و نه شما بر آنها حكومتي داريد. علل سقوط و سير ارتجاعي امت با آن همه بزرگواري و كرامت، هم اكنون مي نگريد كه قوانين و پيمانهاي الهي شكسته شده اما خشم نمي گيريد، در حالي كه اگر پيمان پدرانتان نقض مي شد ناراحت مي شديد، شما مردمي بوديد كه دستورات الهي ابتدا به دست شما مي رسيد و از شما به ديگران ابلاغ مي شد و آثار آن باز به شما برمي گشت. اما امروز جايگاه خود را به ستمگران واگذارديد، و زمام امور خود را به دست بيگانگان سپرديد، امور الهي را به آنان تسليم كرديد، آنهايي كه به شبهات عمل مي كنند، و در شهوات غوطه ورند (بني اميه) به خدا سوگند! اگر دشمنان شما را در زير ستارگان آسمان بپراكنند، باز خداوند شما را براي انتقام گرفتن از ستمگران گرد مي آورد.
 


پنج شنبه 4 ارديبهشت 1393برچسب:خطبه106,نهج البلاغه, :: 1:53 ::  نويسنده : هوشیار