درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید موضوعات
آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان اموزش درست برای رسیدن به علائق گشت گذار ومطالعه ی نوشته ها ،کتابها،مقالات، جملات و سخنان بزرگان وداستانها و... می تواند راهی برای نفوذ به ذهن و روح و جانمان باشد. هر انسانی با توجه به روحیات خود ، کتاب و نوشته های متفاوتی را انتخاب می کند. من نیز بعضی از اینها را جمع اوری و خلاصه نموده ام که مورد علاقه ام بوده است.( بخصوص در آموزش ) حال تصمیم گرفته ام آنها را در اینجا قرار دهم تا شاید مورد علاقه ی شما هم قرار گیرد . چون مطالب در طول چند سال جمع آوری شده است ممکن است منبع ذکرنشده باشد. از تمام سرورانی که از مطالب آنها استفاده کرده ام ومنبع به خاطرم نبوده است،عذر خواسته و برایشان طلب سلامت و موفقیت دارم. در زندگی وقتی روحمان آرامش پیدا می کند که ثانیه هایمان را با کارهای مورد علاقه بگذرانیم. این علاقه هاست که روحمان را تسکین و آرامش می دهد وباعث صبوری، ارامش وامید بیشتر در زندگی می شود. این علاقه ها می تواند به کار، هنر، درس ،طبیعت و... باشد. به چه کارهایی علاقه دارید؟ آیا تاکنون آنها را کشف کرده اید؟
خطبه 113-در نكوهش دنيا
پرهيز دادن از دنياپرستي
شما را از دنياپرستي مي ترسانم، زيرا منزلگاهي براي كوچ كردن، نه منزلي براي هميشه ماندن است، دنيا خود را با غرور زينت داده و با زينت و زيبايي مي فريبد، خانه اي كه نزد خداوند بي مقدار است زيرا كه حلال آن با حرام، و خوبي آن با بدي، و زندگي در آن با مرگ، و شيريني آن با تلخيها درآميخته است، خداوند آن را براي دوستانش انتخاب نكرد. و در بخشيدن آن به دشمنانش دريغ نفرمود خير دنيا اندك و شر آن آماده و فراهم آمده اش پراكنده، و ملك آن غارت شده، و آباداني آن رو به ويراني نهاده است، چه ارزشي دارد خانه اي كه پايه هاي آن در حال فرو ريختن و عمر آن چون زاد و توشه پايان مي پذيرد؟ و چه لذتي دارد زندگاني كه چونان مدت سفر به آخر مي رسد؟ روش برخورد با دنيا مردم! آنچه را خدا واجب كرده جزو خواسته هاي خود بدانيد، و در پرداختن حقوق الهي از او ياري طلبيد، و پيش از آنكه مرگ شما را بخواند گوش به دعوت او دهيد،
همانا زاهدان اگر چه خندان باشند، قلبشان مي گريد، و اگر چه شادمان باشند اندوه آنان شديد است، و اگر چه براي نعمتهاي فراوان مورد غبطه ديگران قرار گيرند اما با نفس خود در دشمني بسياري قرار دارند. نكوهش از غفلت زدگان ياد مرگ از دلهاي شما رفته، و آرزوهاي فريبنده جاي آن را گرفته است، و دنيا بيش از آخرت شما را تصاحب كرده، و متاع زودرس دنيا بيش از متاع جاويدان آخرت در شما نفوذ كرده است، و دنيازدگي قيامت را از يادتان برده است. همانا شما برادران ديني يكديگريد، چيزي جز درون پليد، و نيت زشت، شما را از هم جدا نساخته است، نه يكديگر را ياري مي دهيد، نه خيرخواه يكديگريد، و نه چيزي به يكديگر مي بخشيد، و نه به يكديگر دوستي مي كنيد. شما را چه شده است؟ كه با به دست آوردن متاعي اندك از دنيا شادمان مي گرديد! و از متاع بسيار آخرت كه از دست مي دهيد اندوهناك نمي شويد! اما با از دست دادن چيزي اندك از دنيا مضطرب شده كه آثار پريشاني در چهره ها آشكار است و بي تابي مي كنيد، گويا اين دنيا محل زندگي جاودان شما و وسائل آن براي هميشه از آن شماست، چيزي شما را از عيبجويي برادر ديني باز نمي دارد جز آنكه مي ترسيد مانند آن عيب را در ش
ما به رختان كشند، در بي اعتنايي به آخرت و دوستي دنيا يكدل شده ايد، و هر يك از شما دين را تنها بر سر زبان مي آوريد، و چنان از اين كار خشنوديد همانند كارگري كه كارش را به پايان رسانده و خشنودي مولاي خود را فراهم كرده است.
خطبه 113-در نكوهش دنيا
پرهيز دادن از دنياپرستي
شما را از دنياپرستي مي ترسانم، زيرا منزلگاهي براي كوچ كردن، نه منزلي براي هميشه ماندن است، دنيا خود را با غرور زينت داده و با زينت و زيبايي مي فريبد، خانه اي كه نزد خداوند بي مقدار است زيرا كه حلال آن با حرام، و خوبي آن با بدي، و زندگي در آن با مرگ، و شيريني آن با تلخيها درآميخته است، خداوند آن را براي دوستانش انتخاب نكرد. و در بخشيدن آن به دشمنانش دريغ نفرمود خير دنيا اندك و شر آن آماده و فراهم آمده اش پراكنده، و ملك آن غارت شده، و آباداني آن رو به ويراني نهاده است، چه ارزشي دارد خانه اي كه پايه هاي آن در حال فرو ريختن و عمر آن چون زاد و توشه پايان مي پذيرد؟ و چه لذتي دارد زندگاني كه چونان مدت سفر به آخر مي رسد؟ روش برخورد با دنيا مردم! آنچه را خدا واجب كرده جزو خواسته هاي خود بدانيد، و در پرداختن حقوق الهي از او ياري طلبيد، و پيش از آنكه مرگ شما را بخواند گوش به دعوت او دهيد،
همانا زاهدان اگر چه خندان باشند، قلبشان مي گريد، و اگر چه شادمان باشند اندوه آنان شديد است، و اگر چه براي نعمتهاي فراوان مورد غبطه ديگران قرار گيرند اما با نفس خود در دشمني بسياري قرار دارند. نكوهش از غفلت زدگان ياد مرگ از دلهاي شما رفته، و آرزوهاي فريبنده جاي آن را گرفته است، و دنيا بيش از آخرت شما را تصاحب كرده، و متاع زودرس دنيا بيش از متاع جاويدان آخرت در شما نفوذ كرده است، و دنيازدگي قيامت را از يادتان برده است. همانا شما برادران ديني يكديگريد، چيزي جز درون پليد، و نيت زشت، شما را از هم جدا نساخته است، نه يكديگر را ياري مي دهيد، نه خيرخواه يكديگريد، و نه چيزي به يكديگر مي بخشيد، و نه به يكديگر دوستي مي كنيد. شما را چه شده است؟ كه با به دست آوردن متاعي اندك از دنيا شادمان مي گرديد! و از متاع بسيار آخرت كه از دست مي دهيد اندوهناك نمي شويد! اما با از دست دادن چيزي اندك از دنيا مضطرب شده كه آثار پريشاني در چهره ها آشكار است و بي تابي مي كنيد، گويا اين دنيا محل زندگي جاودان شما و وسائل آن براي هميشه از آن شماست، چيزي شما را از عيبجويي برادر ديني باز نمي دارد جز آنكه مي ترسيد مانند آن عيب را در ش
ما به رختان كشند، در بي اعتنايي به آخرت و دوستي دنيا يكدل شده ايد، و هر يك از شما دين را تنها بر سر زبان مي آوريد، و چنان از اين كار خشنوديد همانند كارگري كه كارش را به پايان رسانده و خشنودي مولاي خود را فراهم كرده است.
خطبه 113-در نكوهش دنيا
پرهيز دادن از دنياپرستي
شما را از دنياپرستي مي ترسانم، زيرا منزلگاهي براي كوچ كردن، نه منزلي براي هميشه ماندن است، دنيا خود را با غرور زينت داده و با زينت و زيبايي مي فريبد، خانه اي كه نزد خداوند بي مقدار است زيرا كه حلال آن با حرام، و خوبي آن با بدي، و زندگي در آن با مرگ، و شيريني آن با تلخيها درآميخته است، خداوند آن را براي دوستانش انتخاب نكرد. و در بخشيدن آن به دشمنانش دريغ نفرمود خير دنيا اندك و شر آن آماده و فراهم آمده اش پراكنده، و ملك آن غارت شده، و آباداني آن رو به ويراني نهاده است، چه ارزشي دارد خانه اي كه پايه هاي آن در حال فرو ريختن و عمر آن چون زاد و توشه پايان مي پذيرد؟ و چه لذتي دارد زندگاني كه چونان مدت سفر به آخر مي رسد؟ روش برخورد با دنيا مردم! آنچه را خدا واجب كرده جزو خواسته هاي خود بدانيد، و در پرداختن حقوق الهي از او ياري طلبيد، و پيش از آنكه مرگ شما را بخواند گوش به دعوت او دهيد،
همانا زاهدان اگر چه خندان باشند، قلبشان مي گريد، و اگر چه شادمان باشند اندوه آنان شديد است، و اگر چه براي نعمتهاي فراوان مورد غبطه ديگران قرار گيرند اما با نفس خود در دشمني بسياري قرار دارند. نكوهش از غفلت زدگان ياد مرگ از دلهاي شما رفته، و آرزوهاي فريبنده جاي آن را گرفته است، و دنيا بيش از آخرت شما را تصاحب كرده، و متاع زودرس دنيا بيش از متاع جاويدان آخرت در شما نفوذ كرده است، و دنيازدگي قيامت را از يادتان برده است. همانا شما برادران ديني يكديگريد، چيزي جز درون پليد، و نيت زشت، شما را از هم جدا نساخته است، نه يكديگر را ياري مي دهيد، نه خيرخواه يكديگريد، و نه چيزي به يكديگر مي بخشيد، و نه به يكديگر دوستي مي كنيد. شما را چه شده است؟ كه با به دست آوردن متاعي اندك از دنيا شادمان مي گرديد! و از متاع بسيار آخرت كه از دست مي دهيد اندوهناك نمي شويد! اما با از دست دادن چيزي اندك از دنيا مضطرب شده كه آثار پريشاني در چهره ها آشكار است و بي تابي مي كنيد، گويا اين دنيا محل زندگي جاودان شما و وسائل آن براي هميشه از آن شماست، چيزي شما را از عيبجويي برادر ديني باز نمي دارد جز آنكه مي ترسيد مانند آن عيب را در ش
ما به رختان كشند، در بي اعتنايي به آخرت و دوستي دنيا يكدل شده ايد، و هر يك از شما دين را تنها بر سر زبان مي آوريد، و چنان از اين كار خشنوديد همانند كارگري كه كارش را به پايان رسانده و خشنودي مولاي خود را فراهم كرده است.
خطبه 113-در نكوهش دنيا
پرهيز دادن از دنياپرستي
شما را از دنياپرستي مي ترسانم، زيرا منزلگاهي براي كوچ كردن، نه منزلي براي هميشه ماندن است، دنيا خود را با غرور زينت داده و با زينت و زيبايي مي فريبد، خانه اي كه نزد خداوند بي مقدار است زيرا كه حلال آن با حرام، و خوبي آن با بدي، و زندگي در آن با مرگ، و شيريني آن با تلخيها درآميخته است، خداوند آن را براي دوستانش انتخاب نكرد. و در بخشيدن آن به دشمنانش دريغ نفرمود خير دنيا اندك و شر آن آماده و فراهم آمده اش پراكنده، و ملك آن غارت شده، و آباداني آن رو به ويراني نهاده است، چه ارزشي دارد خانه اي كه پايه هاي آن در حال فرو ريختن و عمر آن چون زاد و توشه پايان مي پذيرد؟ و چه لذتي دارد زندگاني كه چونان مدت سفر به آخر مي رسد؟ روش برخورد با دنيا مردم! آنچه را خدا واجب كرده جزو خواسته هاي خود بدانيد، و در پرداختن حقوق الهي از او ياري طلبيد، و پيش از آنكه مرگ شما را بخواند گوش به دعوت او دهيد،
همانا زاهدان اگر چه خندان باشند، قلبشان مي گريد، و اگر چه شادمان باشند اندوه آنان شديد است، و اگر چه براي نعمتهاي فراوان مورد غبطه ديگران قرار گيرند اما با نفس خود در دشمني بسياري قرار دارند. نكوهش از غفلت زدگان ياد مرگ از دلهاي شما رفته، و آرزوهاي فريبنده جاي آن را گرفته است، و دنيا بيش از آخرت شما را تصاحب كرده، و متاع زودرس دنيا بيش از متاع جاويدان آخرت در شما نفوذ كرده است، و دنيازدگي قيامت را از يادتان برده است. همانا شما برادران ديني يكديگريد، چيزي جز درون پليد، و نيت زشت، شما را از هم جدا نساخته است، نه يكديگر را ياري مي دهيد، نه خيرخواه يكديگريد، و نه چيزي به يكديگر مي بخشيد، و نه به يكديگر دوستي مي كنيد. شما را چه شده است؟ كه با به دست آوردن متاعي اندك از دنيا شادمان مي گرديد! و از متاع بسيار آخرت كه از دست مي دهيد اندوهناك نمي شويد! اما با از دست دادن چيزي اندك از دنيا مضطرب شده كه آثار پريشاني در چهره ها آشكار است و بي تابي مي كنيد، گويا اين دنيا محل زندگي جاودان شما و وسائل آن براي هميشه از آن شماست، چيزي شما را از عيبجويي برادر ديني باز نمي دارد جز آنكه مي ترسيد مانند آن عيب را در ش
ما به رختان كشند، در بي اعتنايي به آخرت و دوستي دنيا يكدل شده ايد، و هر يك از شما دين را تنها بر سر زبان مي آوريد، و چنان از اين كار خشنوديد همانند كارگري كه كارش را به پايان رسانده و خشنودي مولاي خود را فراهم كرده است.
خطبه 111-در نكوهش دنيا
هشدار از دنياپرستي
پس از ستايش پروردگار،
همانا من شما را از دنياي حرام مي ترسانم، زيرا در كام شيرين و در ديده انسان سبز و رنگارنگ است، در شهوات و خواهشهاي نفساني پوشيده شده، و با نعمتهاي زودگذر دوستي مي ورزد، با متاع اندك زيبا جلوه مي كند، و در لباس آرزوها خود را نشان مي دهد، و با زينت غرور خود را مي آرايد، شادي آن دوام ندارد، و كسي از اندوه آن ايمن نيست شناخت ماهيت دنيا دنياي حرام بسيار فريبنده و بسيار زيان رساننده است، دگرگون شونده و ناپايدار، فناپذير و مرگبار، و كشنده اي تبهكار است، و آ نگاه كه به دست آرزومندان افتاد و با خواهشهاي آنان دمساز شد مي نگرند كه جز سرابي بيش نيست كه خداي سبحان فرمود: (زندگي چون آبي ماند كه از آسمان فرو فرستاديم و به وسيله گياهان فراوان روييد سپس خشك شده، باد آنها را پراكنده نمود و خدا بر همه چيز قادر و تواناست). كسي كه از دنيا شادماني نديد جز آنكه پس از آن با اشك و آه روبرو شد، هنوز با خوشيهاي دنيا روبرو نشده است كه با ناراحتيها و پشت كردن آن مبتلا مي گردد، شبنمي از رفاه و خوشي دنيا بر كسي فرود نيامده جز آنكه سيل بلاها همه چيز را از بيخ و بن مي كنند، هرگاه صبحگاها
ن بياري كسي برخيزد، شامگاهان خود را به ناشناسي مي زند، اگر از يك طرف شيرين و گوارا باشد از طرف ديگر تلخ و ناگوار است. كسي از فراواني نعمتهاي دنيا كام نگرفت جز آنكه مشكلات و سختيها دامنگير او شد، شبي را در آغوش امن دنيا به سر نبرده جز آنكه صبحگاهان بالهاي ترس و وحشت بر سر او كوبيد، بسيار فريبنده است و آنچه در دنياست نيز فريبندگي دارد، فاني و زودگذر است، و هر كس در آن زندگي مي كند فنا مي پذيرد روش برخورد با دنيا در زاد و توشه آن جز تقوا خبري نيست، كسي كه به قدر كفايت از آن بردارد در آرامش به سر مي برد، و آن كس كه در پي به دست آوردن متاع بيشتري از دنيا باشد وسائل نابودي خود را فراهم كرده، و به زودي از دست مي رود، بسا افرادي كه به دنيا اعتماد كردند، ناگهان مزه تلخ مصيبت را بدانها چشاند و بسا صاحب اطميناني كه به خاك و خونش كشيد، چه انسانهاي باعظمتي را كه خوار و كوچك ساخت، و بسا فخرفروشاني را كه به خاك ذلت افكند حكومت دنيا ناپايدار، عيش و زندگاني آن تيره و تار، گواراي آن شور، و شيريني آن تلخ، غذاي آن زهر، و اسباب و وسائل آن پوشيده است، زنده آن در معرض مردن، و تندرست آن گرفتار بيماري است، حكومت آن بر باد رفته، و
عزيزان آن شكست خورده متاع آن نكبت آلود و پناه آورنده آن غارت زده خواهد بود.
عبرت از گذشتگان آيا شما در جاي گذشتگان خود به سر نمي بريد؟ كه عمرشان از شما طولاني تر و آثارشان با دوامتر، و آرزويشان درازتر، و افرادشان بيشتر، و لشگريانشان انبوه تر بودند؟ دنيا را چگونه پرستيدند؟ و آن را چگونه بر خود گزيدند؟ و سپس از آن رخت بربستند و رفتند بي توشه اي كه آنان را براي رسيدن به منزلگاه كفايت كند، و بي مركبي كه آنان را به منزلشان رساند. آيا شنيده ايد كه دنيا خود را فداي آنان كرده باشد؟ يا به گونه اي ياريشان داده با با آنان به نيكي به سر برده باشد؟ نه هرگز!! بلكه سختي و مشكلات دنيا چنان به آنها رسيد كه پوست و گوشتشان را دريد، با سختيها آنان را سست و با مصيبتها ذليل و خوارشان نمود، و بيني آنان را به خاك ماليد و لگدمال كرد، و گردش روزگار را بر ضد آنها برانگيخت، شما ديديد! دنيا آن كس را كه برابر آن فروتني كرد، و آن را برگزيد، و بر همه چيز مقدم داشت، كه گويا جاودانه مي ماند، نشناخت و روي خوش نشان نداد تا آنكه از دنيا رفت، آيا جز گرسنگي توشه اي به آنها سپرد؟ آيا جز در سختي فرودشان نياورد؟ و آيا روشني دنيا جز تاريكي، و سرانجامش جز پشيماني بود؟ پرهيز از دنياي حرام آيا شما چنين دنيايي را ب
ر همه چيز مقدم مي داريد؟ و بدان اطمينان مي كنيد؟ يا در آرزوي آن به سر مي بريد؟ پس دنيا بد خانه اي است براي كسي كه خوشبين باشد، و يا از خطرات آن نترسد، پس بدانيد!- و مي دانيد- كه آن را ترك مي كنيد و از آن رخت برمي بنديد، و پند گيريد از آنها كه گفتند: (چه كسي از ما نيرومندتر است؟) سپس آنان را به گورهايشان سپردند بي آنكه سواره كارانشان خوانند، و در قبرها فرود آوردند بي آنكه همسايگان ناميده شوند، از سطح زمين، قبرها، و از خاك كفنها، و از استخوانهاي پوسيده همسايگاني پديد آمدند، كه هيچ خواننده اي را پاسخ نمي دهند، و هيچ ستمي را باز نمي دارند، و نه به نوحه گري توجهي دارند، نه از باران خوشحال و نه از قحطسالي نوميد مي گردند، گرد هم قرار دارند و تنهايند، همسايه يكديگرند اما از هم دورند، فاصله اي با هم ندارند ولي هيچگاه به ديدار يكديگر نمي روند، نزديكان از هم دورند، بردباراني هستند كه كينه ها از دل آنان رفته، بي خبراني كه حسد در دلشان فرومرده است، نه از زيان آنها ترسي، و نه به دفاع آنها اميدي وجود دارد، درون زمين را به جاي سطح آن براي ماندن انتخاب كردند و خانه هاي تنگ و تاريك را به جاي خانه هاي وسيع برگزيدند، بجاي زندگي
با خويشاوندان، غربت را، و به جاي نور، ظلمت را را برگزيدند، به زمين بازگشتند چونان كه در آغاز آن را پابرهنه و عريان ترك گفتند، و با اعمال خود به سوي زندگي جاويدان و خانه هميشگي كوچ كردند، آنان كه خداي سبحان فرمود: (چنانكه آفرينش را آغاز كرديم، آن را باز مي گردانيم، و عده اي برماست و همانا اين كار را انجام خواهيم داد).
خطبه 109-توانايي خداوند
وصف قدرت پروردگار
همه چيز برابر خدا خشوع كننده است، و همه چيز با ياري او بر جاي مانده اند، خدا بي نيازكننده هر نيازمند، و عزتبخش هر خوار و ذليل، نيروي هر ناتوان، و پناهگاه هر مصيبت زده است، هر كس سخن گويد مي شنود، و هر كه ساكت باشد اسرار درونش را مي داند، روزي زندگان بر اوست و هر كه بميرد به سوي او باز مي گردد. خدايا! چشمها تو را نديده تا از تو خبر دهند، پيش از توصيف كنندگان از موجودات، بوده اي، آفرينش براي ترس از وحشت تنهايي نبود، و براي سودجويي آنها را نيافريدي، هيچ كس از قدرت تو نتواند بگريزد، و هر كس را تو بگيري از قدرت تو نتواند خارج گردد، گناهكاران از عظمت تو نكاهند، و اطاعت كنندگان بر قدرت تو نيفزايند، آن كس كه از قضاي تو به خشم آيد نتواند فرمانت را برگرداند، و هر كس كه به فرمان تو پشت كند از تو بي نياز نگردد. هر سري نزد تو آشكار و هر پنهاني نزد تو هويداست، تو خداي هميشه اي و بي پايان، و تو پايان هر چيزي، كه گريزي از آن نيست، وعده گاه همه، محضر توست، و رهايي از تو جز به تو ممكن نيست، و زمام هر جنبنده اي به دست تو است، و به سوي تو بازگشت هر آفريده اي است. پاك و منزهي اي خدا! چه قدر بزرگ و
والاست قدر و عظمت تو، و چه بزرگ است آنچه را كه از خلقت تو مي نگرم!! و چه كوچك است هر بزرگي در برابر قدرت تو، و چه باعظمت است آنچه را كه از ملكوت تو مشاهده مي كنم، و چه ناچيز است برابر آنچه كه بر ما نهان است از سلطنت تو، و چه فراگير است در اين جهان نعمتهاي تو، و چه كوچك است نعمتهاي فراوان دنيا در برابر نعمتهاي آخرت.
وصف فرشتگان شگفت آور است آفرينش فرشتگان تو كه گروهي از آنها را در آسمانها سكونت دادي و از زمين بالا برده اي، آنها از همه آفريدگان نسبت به تو آگاه ترند، و بيشتر از همه نسبت به تو بيمناكند، و به تو نزديكترند فرشتگاني كه در پشت پدران قرار نگرفته و در رحم مادران پرورش نيافته اند، و از آبي پست خلق نشده اند، و ناراحتي و مشكلات زندگي آنان را پراكنده نساخت، آنها با مقام و مرتبتي كه دارند، و از ارزشي كه در نزد تو برخوردارند، و آنگونه كه تو را دوست دارند، فراوان تو را اطاعت مي كنند كه اندك غفلتي در فرمان تو ندارند اگر آنچه بر آنان پوشيده است بدانند، همه كارهاي خود را كوچك و ناچيز مي شمارند، و بر خويش ايراد مي گيرند، و مي دانند آن گونه كه بايد، تو را عبادت نكرده اند، و آنچنان كه سزاوار توست فرمانبردار نبودند.
نعمتهاي خداوند و سوء استفاده ها خدايا ستايش تو را سزاست، كه آفريننده و معبودي، و بندگان را به درستي آزمايش كردي، خانه آخرت را آفريدي و سفره رنگارنگ نعمتها را گستراندي، و در آن انواع نوشيدني، خوردني، همسران، ميهمانداران، قصرها، نهرهاي روان، ميوه ها و كشتزاران، قرار دادي. سپس پيامبري را فرستادي تا انسانها را به آن خانه و نعمتها دعوت كند، افسوس كه مردم نه آن دعوت كننده را اجابت كردند، و نه به آنچه تو ترغيبشان كردي رغبت نشان دادند، و نه به آنچه تو تشويقشان كردي مشتاق شدند، بر لاشه مرداري روي آوردند كه با خوردن آن رسوا شدند، و در دوستي آن همداستان گرديدند. خطر عشق و وابستگيهاي دروغين هر كس به چيزي عشق ناروا ورزد، نابينايش مي كند، و قلبش را بيمار كرده، با چشمي بيمار مي نگرد، و با گوشي بيمار مي شنود، خواهشهاي نفس پرده عقلش را دريده، دوستي دنيا دلش را ميرانده است، شيفته بي اختيار دنيا و برده آن است و برده كساني است كه چيزي از دنيا در دست دارند، دنيا به هر طرف برگردد او نيز برمي گردد، و هر چه هشدارش دهند از خدا نمي ترسد، از هيچ پنددهنده اي شنوايي ندارد، با اينكه گرفتار آمدگان دنيا را مي نگرد كه راه پس و
پيش ندارند و در چنگال مرگ اسيرند مي بينيد كه آنها بلاهايي را كه انتظار آن را نداشتند بر سرشان فرود آمد و دنيايي را كه جاويدان مي پنداشتند از آنها جداشده و به آنچه در آخرت وعده داده شده بودند خواهند رسيد، آنچه بر آنان فرود آمد وصف ناشدني است.
وصف چگونگي مرگ و مردن سختي جان كندن و حسرت از دست دادن دنيا به دنياپرستان هجوم آورد، بدنها در سختي جان كندن سست شده و رنگ باختند، مرگ آرام آرام همه اندامشان را فرا گرفته، زبان را از سخن گفتن باز مي دارد، و او در ميان خانواده اش افتاده با چشم خود مي بيند و با گوش مي شنود و با عقل درست مي انديشد كه عمرش را در پي چه كارهايي تباه كرده؟ و روزگارش را چگونه سپري نمود؟ به ياد ثروتهايي كه جمع كرده مي افتد، همان ثروتهايي كه در جمع آوري آنها چشم بر هم گذاشته و از حلال و حرام و شبهه ناك گرد آورده و اكنون گناه جمع آوري آن همه بر دوش اوست كه هنگام جدايي با آنها فرا رسيد، و براي وارثان باقيمانده است تا از آن بهره مند گردند، و روزگار خود گذرانند، راحتي و خوشي آن براي ديگري و كيفر آن بر دوش اوست، و او در گرو اين اموال است كه دست خود را از پشيماني مي گزد. به خاطر واقعيتهايي كه هنگام مرگ مشاهده كرده است. در اين حالت از آنچه كه در زندگي دنيا به آن علاقمند بود بي اعتناشده آرزو مي كند، اي كاش آن كسي كه در گذشته بر ثروت او رشك مي برد، اين اموال را جمع كرده بود، اما مرگ همچنان بر اعضا بدن او چيره مي شود، تا آنكه گوش او
مانند زبانش از كار مي افتد، پس در ميان خانواده اش افتاده نه مي تواند با زبان سخن بگويد و نه با گوش بشنود، پيوسته به صورت آنان نگاه مي كند، و حركات زبانشان را مي نگرد اما صداي كلمات آنان را نمي شنود، سپس چنگال مرگ تمام وجودش را فرا مي گيرد، و چشم او نيز مانند گوشش از كار مي افتد، و روح از بدن او خارج مي شود، و چون مرداري در بين خانواده خويش بر زمين مي ماند كه از نشستن در كنار او وحشت دارند، و از او دور مي شوند. نه سوگواران را ياري مي كند و نه خواننده اي را پاسخ مي دهد، سپس او را به سوي منزلگاهش در درون زمين مي برند، و به دست عملش مي سپارند و براي هميشه از ديدارش چشم مي پوشند.
وصف رستاخيز و زنده شدن دوباره تا آن زمان كه پرونده اين جهان بسته شود، و خواست الهي فرا رسد، و آخر آفريدگان به آغاز آن بپيوندد، و فرمان خدا در آفرينش دوباره دررسد. آنگاه آسمان را به حركت آورد و از هم بشكافد، و زمين را به شدت بلرزاند، و تكان سخت دهد، كه كوهها از جا كنده شده و در برابر هيبت و جلال پروردگاري بر يكديگر كوبيده و متلاشي شده و با خاك يكسان گردد سپس هر كس را كه در زمين به خاك سپرده شده، درآورد، و پس از فرسودگي تازه شان گرداند، و پس از پراكنده شدن، همه را گردآورد، سپس براي حسابرسي و روشن شدن اعمال از هم جدا سازد، آنها را به دو دسته تقسيم فرمايد، به گروهي نعمتها دهد و از گروه ديگر انتقام گيرد، اما فرمانبرداران را در جوار رحمت خود جاي دهد و در بهشت جاويدان قرار دهد، خانه اي كه مسكن گزيدگان آن هرگز كوچ نكنند و حالات زندگي آنان تغيير نپذيرد، در آنجا دچار ترس و وحشت نشوند، و بيماريها در آنها نفوذ نخواهد كرد، خطراتي دامنگيرشان نمي شود، و سفري در پيش ندارند تا از منزلي به منزل ديگر كوچ كنند. و اما گنهكاران را در بدترين منزلگاه درآورد، و دست و پاي آنها را با غل و زنجير به گردنشان درآويزد، چنانكه س
رهايشان به پاها نزديك گردد، جامه هاي آتشين بر بدنشان پوشاند، و در عذابي كه حرارت آتش آن بسيار شديد و بر روي آنها بسته، و صداي شعله ها هراس انگيز است قرار دهد. جايگاهي كه هرگز از آن خارج نگردند، و براي اسيران آن غرامتي نپذيرند، و زنجيرهاي آن گسسته نمي شود، مدتي براي عذاب آن تعيين نشده تا پايان پذيرد و نه سرآمدي تا فرا رسد.
پارسايي پيامبر (ص) پيامبر (ص) دنيا را كوچك شمرد و در چشم ديگران آن را ناچيز جلوه داد، آن را خوار مي شمرد و در نزد ديگران خوار و بي مقدار معرفي فرمود. و مي دانست كه خداوند براي احترام به ارزش او دنيا را از او دور ساخت و آن را براي ناچيز بودنش به ديگران بخشيد، پيامبر (ص) از جان و دل به دنيا پشت كرد، و ياد آن را در دلش ميراند، دوست مي داشت كه زينتهاي دنيا از چشم او دور نگهداشته شود، تا از آن لباس فاخري تهيه نسازد، يا اقامت در آن را آرزوها نكند، و براي تبليغ احكامي كه قطع كننده عذرهاست تلاش كرد، و امت اسلامي را با هشدارهاي لازم نصيحت كرد، و با بشارتها مردم را به سوي بهشت فرا خواند، و از آتش جهنم پرهيز داد.
ويژگيهاي اهل بيت (ع) ما از درخت سرسبز رسالتيم، و از جايگاه رسالت و محل آمد و شد فرشتگان برخاستيم، ما معدنهاي دانش و چشمه سارهاي حكمت الهي هستيم، ياران و دوستان ما در انتظار رحمت پروردگارند و دشمنان و كينه توزان ما در انتظار كيفر و لعنت خداوند به سر مي برند.
خطبه 106-وصف پيامبر و بيان دلاوري
ره آورد اسلام
ستايش خداوندي را سزاست كه راه اسلام را گشود، و راه نوشيدن آب زلالش را بر تشنگان آسان فرمود، ستونهاي اسلام را در برابر ستيزه جويان استوار نمود، و آن را پناهگاه امني براي پناه برندگان، و مايه آرامش براي واردشوندگان قرار داد اسلام، حجت و برهان براي گويندگان، و گواه روشن براي دفاع كنندگان، و نور هدايتگر براي روشني خواهان، و مايه آرامش براي واردشوندگان قرار داد اسلام، حجت و برهان براي گويندگان، و گواه روشن براي دفاع كنندگان، و نور هدايتگر براي روشني خواهان، و مايه فهميدن براي خردمندان، و عقل و درك براي تدبيركنندگان، و نشانه گويا براي جويندگان حق، و روشن بيني براي صاحبان عزم و اراده، پندپذيري براي عبرت گيرندگان، عامل نجات و رستگاري براي تصديق كنندگان، و آرامش دهنده تكيه كنندگان، راحت و آسايش توكل كنندگان، و سپري نگهدارنده براي استقامت دارندگان است. اسلام روشن ترين راهها است، جاده هايش درخشان، نشانه هاي آن در بلندترين جايگاه، چراغهايش پرفروغ و سوزان، ميدان مسابقه آن پاكيزه براي پاكان، سرانجام مسابقه هاي آن روشن و بي پايان، مسابقه دهندگان آن پيشي گيرنده و چابك سوارانند، برنامه اين مسابقه، ت
صديق كردن به حق، راهنمايان آن، اعمال صالح، پايان آن، مرگ، ميدان مسابقه، دنيا، مركز گردآمدن مسابقه دهندگان، قيامت، و جايزه آن بهشت است.
دعا براي پيامبر (ص) تا آنكه خداوند با دست پيامبر (ص) شعله اي از نور براي طالبان آن برافروخت، و بر سر راه گمشدگان چراغي پرفروغ قرار داد. خداوندا! پيامبر (ص) امين و مورد اطمينان و گواه روز قيامت است، و نعمتي است كه برانگيخته و رحمتي است كه به حق فرستاده اي، خداوندا! بهره فراواني از عدل خود به او اختصاص ده، و از احسان و كرم خود فراوان به او ببخش، خدايا! بناي دين او را از آنچه ديگران برآورده اند، عالي تر قرار ده. او را بر سر خان كرمت گراميتر دار، و بر شرافت مقام او در نزد خود بيفزا، و وسيله تقرب خويش را به او عنايت فرما، و بلندي مقام و فضيلت او را بي مانند گردان، و ما را از ياران او محشور فرما، چنانكه نه زيانكار باشيم و نه پشيمان، نه دور از راه حق باشيم و نه شكننده پيمان، نه گمراه باشيم و نه گمراه كننده بندگان، نه فريب هواي نفس خوريم و نه وسوسه شيطان.
ره آورد بعثت پيامبر (ص) مردم! از سر نعمت بعثت پيامبر (ص) و لطف خداوند بزرگ به مقامي رسيده ايد كه حتي كنيزان شما را گرامي مي دارند، و به همسايگان شما محبت مي كنند، كساني براي شما احترام قائلند كه شما از آنها برتري نداشته و بر آنها حقي نداريد، كساني از شما مي ترسند كه نه ترس از حكومت شما دارند و نه شما بر آنها حكومتي داريد. علل سقوط و سير ارتجاعي امت با آن همه بزرگواري و كرامت، هم اكنون مي نگريد كه قوانين و پيمانهاي الهي شكسته شده اما خشم نمي گيريد، در حالي كه اگر پيمان پدرانتان نقض مي شد ناراحت مي شديد، شما مردمي بوديد كه دستورات الهي ابتدا به دست شما مي رسيد و از شما به ديگران ابلاغ مي شد و آثار آن باز به شما برمي گشت. اما امروز جايگاه خود را به ستمگران واگذارديد، و زمام امور خود را به دست بيگانگان سپرديد، امور الهي را به آنان تسليم كرديد، آنهايي كه به شبهات عمل مي كنند، و در شهوات غوطه ورند (بني اميه) به خدا سوگند! اگر دشمنان شما را در زير ستارگان آسمان بپراكنند، باز خداوند شما را براي انتقام گرفتن از ستمگران گرد مي آورد.
خطبه 099-در گريز از دنيا
(زيد بن وهب، از اصحاب امام است، نقل ميكند كه اين خطبه در روز جمعه در شهر كوفه ايراد شد)
خدا را بر نعمتهايي كه عطا فرمود ستايش مي كنيم و در كارهاي خود از او ياري مي جوييم، از او سلامت در دين را خواهانيم آنگونه كه تندرستي بدن را از او درخواست داريم
پرهيز از دنياپرستي
اي بندگان خدا، شما را به ترك دنيايي سفارش مي كنم كه شما را رها مي سازد، گرچه شما جدايي از آن را دوست نداريد، دنيايي كه بدنهاي شما را كهنه و فرسوده مي كند با اينكه دوست داريد همواره تازه و پاكيزه بمانيد. شما و دنيا به مسافراني مانيد كه تا گام در آن نهاده، احساس دارند به پايان راه رسيدند، و تا قصد رسيدن به نشاني كرده اند، گويا بدان دست يافتند، در حالي كه تا رسيدن به هدف نهايي هنوز فاصله هاي زيادي است. چگونه مي تواند به مقصد رسد كسي كه روز معيني در پيش دارد؟ و از آن تجاوز نخواهد كرد! مرگ به سرعت او را مي راند، و عوامل مختلف او را برخلاف خواسته خود از دنيا جدا مي سازند.
روش برخورد با دنيا
پس در عزت و ناز دنيا بر يكديگر پيشي نگيريد، و فريب زينتها و نعمتها را نخوريد و مغرور نشويد، و از رنج و سختي آن نناليد، و ناشكيبا نباشيد، زيرا عزت و افتخارات دنيا پايان مي پذيرد، و زينت و نعمتهايش نابود مي گردد، و رنج و سختي آن تمام مي شود، و هر مدتي و مهلتي در آن به پايان مي رسد، و هر موجود زنده اي به سوي مرگ مي رود آيا نشانه هايي از زندگي گذشتگان كه برجا مانده شما را از دنياپرستي باز نمي دارد؟
اگر خردمنديد!! آيا در زندگاني پدران شما آگاهي و عبرت آموزي نيست؟ مگر نمي بينيد كه گذشتگان شما باز نمي گردند؟ و فرزندان شما باقي نمي مانند؟ مگر مردم دنيا را نمي نگريد كه در گذشت شب و روز حالات گوناگوني دارند؟ يكي مي ميرد و بر او مي گريند، و ديگري باقيمانده به او تسليت مي گويند، يكي ديگر بر بستر بيماري افتاده ديگري به عيادت او مي آيد، و ديگري در حال جان كندن است، و دنياطلبي در جستجوي دنياست كه مرگ او را درمي يابد، و غفلت زده اي كه مرگ او را فراموش نكرده است، و آيندگان نيز راه گذشتگان را مي پويند. به هوش باشيد، مرگ را كه نابودكننده لذتها و شكننده شهوتها و قطع كننده آرزوهاست، به هنگام تصميم بر كارهاي زشت، به ياد آوريد، و براي انجام واجبات، و شكر در برابر نعمتها و احسان بي شمار الهي، از خدا ياري خواهيد.
خطبه 103-در تشويق به زهد
روش برخورد با دنيا
اي مردم! به دنيا چونان زاهدان رويگردان از آن، بنگريد، به خدا سوگند! دنيا به زودي ساكنان خود را از ميان مي برد، و رفاه زدگان ايمن را به درد مي آورد، آنچه از دست رفت و پشت كرده هيچگاه برنمي گردد، و آينده به روشني معلوم نيست تا در انتظارش باشند. شادي و سرور دنيا با غم و اندوه آميخته، و توانايي انسان به ضعف و سستي مي گرايد، زيباييها و شگفتيهاي دنيا شما را مغرور نسازد، زيرا زمان كوتاهي دوام ندارد.
خدا بيامرزد كسي را كه به درستي فكر كند، و پند گيرد، و آگاهي يابد، و بينا شود، پس به زودي خواهيد دانست كه آنچه از دنيا وجود داشت از آن چيزي نمانده، و آنچه از آخرت است جاويدان خواهد ماند، هر چيز كه به شمارش آيد پايان پذيرد، و هر چه انتظارش مي كشيديد خواهد آمد، و آن چه آمدني است نزديك باشد
ارزش عالم و بي ارزشي جاهل دانا كسي است كه قدر خود را بشناسد، و در ناداني انسان اين بس كه ارزش خويش نداند. دشمن رويترين افراد نزد خدا كسي كه خدا او را به حال خود واگذاشته تا از راه راست منحرف گردد، و بدون راهنما برود، اگر به محصولات دنيا دعوت شود تا مرز جان تلاش كند اما چون به آخرت و نعمتهاي گوناگونش دعوت شود، سستي ورزد، گويا آنچه براي آن كار مي كند بر او واجب و آنچه نسبت به آن كوتاهي و تنبلي مي كند، لزومي ندارد.
سخني از آينده و اين روزگاري است كه جز مومن بي نام و نشان از آن رهايي نيابد، در ميان مردم است او را نشناسند، و در ميان جمعيت كه نباشد كسي سراغ او را نگيرد، آنها چراغهاي هدايت، و نشانه هاي رستگاريند، نه فتنه انگيزند و اهل فساد، و نه سخنان ديگران و زشتي اين و آن را به مردم رسانند، خدا درهاي رحمت را به روي آنان باز كرده و سختي عذاب خويش را از آنان گرفته است. اي مردم! به زودي زماني بر شما خواهد رسيد كه اسلام چونان ظرف واژگون شده، آنچه در آن بود ريخته مي شود
اي مردم! خداوند به شما ظلم نخواهد كرد و از اين جهت تامين داده است اما هرگز شما را ايمن نساخت كه آزمايش نفرمايد، چه اين سخن از آن ذات برتر است كه فرمود: در جريان نوح پيامبر نشانه هائي است و ما مردم را مي آزماييم (مومنون، آيه 30( (هدف امام از جمله (كل مومن نوبه) يعني گمنام و ناشناخته مي باشند و جمله (المساييح) كه جمع مسايح مي باشد كسي است كه در ميان مردم و غيبت كردن و گناه و فساد سرگرم است و كلمه (المذاييع) كه جمع مذياع است كسي است كه چون حرف زشتي را بشنود رواج مي دهد و (البذر) جمع بذور كسي است كه بسيار نادان و بيهوده گو مي باشد)
خطبه 091-خطبه اشباح
(مسعدة بن صدقه از امام صادق عليه السّلام نقل كرد، روزي در مسجد كوفه شخصي به امام علي عليه السّلام گفت خدا را آنگونه توصيف كن كه گويا با چشم سر او را ديدهايم، امام به خطابه برخاست، مسجد پر از مردم شد، در حالي كه خشمناك بود و رنگ صورت امام تغيير كرده بود فرمود)
1 خدا شناسي
ستايش خدايي را سزاست كه نبخشيدن بر مال او نيفزايد، و بخشش او را فقير نسازد، زيرا هر بخشندهاي جز او، اموالش كاهش يابد، و جز او هر كس از بخشش دست كشد مورد نكوهش قرار گيرد. اوست بخشنده انواع نعمتها و بهرههاي فزاينده و تقسيم كننده روزي پديدهها، مخلوقات همه جيره خوار سفره اويند، كه روزي همه را تضمين، و اندازهاش را تعيين فرمود. به مشتاقان خويش و خواستاران آنچه در نزد اوست راه روشن را نشان داد، سخاوت او را در آنجا كه از او بخواهند، با آنجا كه از او درخواست نكنند، بيشتر نيست. خدا اوّلي است كه آغاز ندارد، تا پيش از او چيزي بوده باشد، و آخري است كه پايان ندارد تا چيزي پس از او وجود داشته باشد. مردمك چشمها را از مشاهده خود باز داشته است. زمان بر او نميگذرد تا دچار دگرگوني گردد، و در مكاني قرار ندارد تا پندار جابجايي نسبت به او روا باشد. اگر آنچه از درون معادن كوهها بيرون ميآيد، و يا آنچه از لبان پر از خنده صدفهاي دريا خارج ميشود، از نقرههاي خالص، و طلاهاي ناب، درهاي غلطان، و مرجانهاي دست چين، همه را ببخشد، در سخاوت او كمتر اثري نخواهد گذاشت، و گستردگي نعمتهايش را پايان نخواهد داد، در پيش او آنقدر از نعمتها وجود دارد كه هر چه انسانها درخواست كنند تمامي نپذيرد، چون او بخشندهاي است كه درخواست نيازمندان چشمه جود او را نميخشكاند، و اصرار و درخواستهاي پياپي او را به بخل ورزيدن نميكشاند.
2 صفات خدا در قرآن
اي پرسش كننده، درست بنگر، آنچه را كه قرآن از صفات خدا بيان ميدارد، به آن اعتماد كن، و از نور هدايتش بهره گير، و آنچه را كه شيطان تو را به دانستن آن واميدارد، و كتاب خدا آن را بر تو واجب نكرده، و در سنّت پيامبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم و امامان هدايتگر عليه السّلام نيامده، رها كن و علم آن را به خدا واگذار، كه اين نهايت حقّ پروردگار بر تو است. بدان، آنها كه در علم دين استوارند، خدا آنها را از فرو رفتن در آنچه كه بر آنها پوشيده است و تفسير آن را نميدانند، و از فرو رفتن در اسرار نهان بي نياز ساخته است،
و آنان را از اين رو كه به عجز و ناتواني خود در برابر غيب و آنچه كه تفسير آن را نميدانند اعتراف ميكنند، ستايش فرمود، و ترك ژرف نگري آنان در آنچه كه خدا بر آنان واجب نساخته را راسخ بودن در علم شناسانده است. پس به همين مقدار بسنده كن و خدا را با ميزان عقل خود ارزيابي مكن، تا از تباه شدگان نباشي. اوست خداي توانايي كه اگر وهم و خيال انسانها بخواهد براي درك اندازه قدرتش تلاش كند، و افكار بلند و دور از وسوسههاي دانشمندان، بخواهد ژرفاي غيب ملكوتش را در نوردد، و قلبهاي سراسر عشق مشتاقان، براي درك كيفيّت صفات او كوشش نمايد، و عقلها با تلاش وصف ناپذير از راههاي بسيار ظريف و باريك بخواهند ذات او را درك كنند، دست قدرت بر سينه همه نواخته بازگرداند، در حالي كه در تاريكيهاي غيب براي رهايي خود به خداي سبحان پناه ميبرند و با نا اميدي و اعتراف به عجز از معرفت ذات خدا، باز ميگردند، كه با فكر و عقل نارساي بشري نميتوان او را درك كرد، و اندازه جلال و عزّت او در قلب انديشمندان راه نمييابد. خدايي كه پديدهها را از هيچ آفريد، نمونهاي در آفرينش نداشت تا از آن استفاده كند، و يا نقشهاي از آفرينندهاي پيش از خود، كه از آن در آفريدن موجودات بهره گيرد، و نمونههاي فراوان از ملكوت قدرت خويش، و شگفتيهاي آثار رحمت خود، كه همه با زبان گويا به وجود پروردگار گواهي ميدهند را به ما نشان داده كه بي اختيار ما را به شناخت پروردگار ميخوانند. در آنچه آفريده آثار صنعت و نشانههاي حكمت او پديدار است، كه هر يك از پديدهها حجّت و برهاني بر وجود او ميباشند، گرچه برخي مخلوقات، به ظاهر ساكتاند، ولي بر تدبير خداوندي گويا، و نشانههاي روشني بر قدرت و حكمت اويند خداوندا گواهي ميدهم، آن كس كه تو را به اعضاي گوناگون پديدهها و مفاصل به هم پيوسته كه به فرمان حكيمانه تو در لابلاي عضلات پديد آمده، تشبيه ميكند، هرگز در ژرفاي ضمير خود تو را نشناخته، و قلب او با يقين انس نگرفته است، و نميداند كه هرگز براي تو همانندي نيست. و گويا بيزاري پيروان گمراه از رهبران فاسد خود را نشنيدهاند كه ميگويند: «به خدا سوگند ما در گمراهي آشكار بوديم. كه شما را با خداي جهانيان مساوي پنداشتيم» دروغ گفتند مشركان كه تو را با بتهاي خود همانند پنداشتند، و با وهم و خيال خود گفتند پيكري چون بتهاي ما دارد، و با پندار نادرست تو را تجزيه كرده، و با اعضاي گوناگون مخلوقات تشبيه كردند. خدايا گواهي ميدهم آنان كه تو را با چيزي از آفريدههاي تو مساوي شمارند از تو روي بر تافتهاند و آن كه از تو روي گردان شود بر اساس آيات محكم قرآن، و گواهي براهين روشن تو، كافر است. تو همان خداي نامحدودي هستي كه در انديشهها نگنجي تا چگونگي ذات تو را درك كنند، و در خيال و وهم نيايي تا تو را محدود و داراي حالات گوناگون پندارند.
3 وصف پروردگار در آفرينش موجودات گوناگون
آنچه را آفريد با اندازه گيري دقيقي استوار كرد، و با لطف و مهرباني نظمشان داد، و به خوبي تدبير كرد. هر پديده را براي همان جهت كه آفريده شد به حركت در آورد، چنانكه نه از حد و مرز خويش تجاوز نمايد و نه در رسيدن به مراحل رشد خود كوتاهي كند، و اين حركت حساب شده را بدون دشواري به سامان رساند تا بر اساس اراده او زندگي كند. پس چگونه ممكن است سرپيچي كند در حالي كه همه موجودات از اراده خدا سرچشمه ميگيرند، خدايي كه پديد آورنده موجودات گوناگون است، بدون احتياج به انديشه و فكري كه به آن روي آورد، يا غريزهاي كه در درون پنهان داشته باشد، و بدون تجربه از حوادث گذشته، و بدون شريكي كه در ايجاد امور شگفت انگيز ياريش كند، موجودات را آفريد، پس آفرينش كامل گشت و به عبادت و اطاعت او پرداختند، دعوت او را پذيرفتند و در برابر فرمان الهي سستي و درنگ نكردند و در اجراي فرمان الهي توقف نپذيرفتند. پس كجيهاي هر چيزي را راست، و مرزهاي هر يك را روشن ساخت، و با قدرت خداوندي بين اشياء متضاد هماهنگي ايجاد كرد، و وسايل ارتباط آنان را فراهم ساخت، و موجودات را از نظر حدود، اندازه، و غرائز، و شكلها، و قالبها، و هيأتهاي گوناگون، تقسيم و استوار فرمود، و با حكمت و تدبير خويش هر يكي را به سرشتي كه خود خواست در آورد.
4 چگونگي آفرينش آسمانها
فضاي باز و پستي و بلندي و فاصلههاي وسيع آسمانها را بدون اينكه بر چيزي تكيه كند، نظام بخشيد و شكافهاي آن را به هم آورد، و هر يك را با آنچه كه تناسب داشت و جفت بود پيوند داد، و دشواري فرود آمدن و برخاستن را بر فرشتگاني كه فرمان او را به خلق رسانند يا اعمال بندگان را بالا برند آسان كرد. در حالي كه آسمان را به صورت دود و بخار بود به آن فرمان داد، پس رابطههاي آن را بر قرار ساخت، سپس آنها را از هم جدا كرد و بين آنها فاصله انداخت، و بر هر راهي و شكافي از آسمان، نگهباني از شهابهاي روشن گماشت، و با دست قدرت آنها را از حركت ناموزون در فضا نگهداشت، و دستور فرمود تا برابر فرمانش تسليم باشند. و آفتاب را نشانه روشني بخش روز، و ماه را، با نوري كم رنگ براي تاريكي شبها قرار داد، و آن دو را در مسير حركت خويش به حركت در آورد، و حركت آن دو را دقيق اندازه گيري كرد تا در درجات تعيين شده حركت كنند كه بين شب و روز تفاوت باشد، و قابل تشخيص شود، و با رفت و آمد آنها شماره سالها، و اندازه گيري زمان ممكن باشد. پس در فضاي هر آسمان فلك آن را آفريد، و زينتي از گوهرهاي تابنده و ستارگان درخشنده بياراست، و آنان را كه خواستند اسرار آسمانها را دزدانه دريابند، با شهابهاي درخشنده سوزان تير باران كرد، و تمامي ستارگان از ثابت و استوار، و گردنده و بي قرار، فرود آينده و بالا رونده، و نگران كننده و شادي آفرين را، تسليم اوامر خود فرمود.
5 ويژگيهاي فرشتگان
سپس، خداوند سبحان براي سكونت بخشيدن در آسمانها، و آباد ساختن بالاترين قسمت از ملكوت خويش، فرشتگاني شگفت آفريد، و تمام شكافها و راههاي گشاده آسمانها را با فرشتگان پر كرد، و فاصله جوّ آسمان را از آنها گستراند، كه هم اكنون صداي تسبيح آنها فضاي آسمانها را پر كرده: در بارگاه قدس، درون پردههاي حجاب و صحنههاي مجد و عظمت پروردگار، طنين انداز است. در ما وراي آنها زلزلههايي است كه گوشها را كر ميكند و شعاعهاي خيره كننده نور، كه چشمها را از ديدن باز ميدارد، و ناچار خيره بر جاي خويش ميماند. خدا فرشتگان را در صورتهاي مختلف و اندازههاي گوناگون آفريد، و بال و پرهايي براي آنها قرار داد، آنها كه همواره در تسبيح جلال و عزّت پروردگار به سر ميبرند، و چيزي از شگفتيهاي آفرينش پديدهها را به خود نسبت نميدهند و در آنچه از آفرينش پديدهها كه خاص خداست، ادّعايي ندارند:
«بلكه بندگاني بزرگوارند، كه در سخن گفتن از او پيشي نميگيرند و به فرمان الهي عمل مي كنند» خدا فرشتگان را امين وحي خود قرار داد، و براي رساندن پيمان امر و نهي خود به پيامبران، از آنها استفاده كرد، و روانه زمين كرده، آنها را از ترديد شبهات مصونيّت بخشيد، كه هيچ كدام از فرشتگان از راه رضاي حق منحرف نميگردند. آنها را از ياري خويش بهرمند ساخت، و دلهايشان را در پوششي از تواضع و فروتني و خشوع و آرامش در آورد، درهاي آسمان را بر رويشان گشود تا خدا را به بزرگي بستايند، و براي آنها نشانههاي روشن قرار داد تا به توحيد او بال گشايند. سنگينيهاي گناهان هرگز آنها را در انجام وظيفه دل سرد نساخت، و گذشت شب و روز آنها را به سوي مرگ سوق نداد، تيرهاي شك و ترديد خلل در ايمانشان ايجاد نكرد، و شك و گمان در پايگاه يقين آنها راه نيافت، و آتش كينه در دلهايشان شعلهور نگرديد، حيرت و سرگرداني آنها را از ايماني كه دارند و آنچه از هيبت و جلال خداوندي كه در دل نهادند جدا نساخت و وسوسهها در آنها راه نيافته، تا شك و ترديد بر آنها تسلط يابد.
6 اقسام فرشتگان
گروهي از فرشتگان در آفرينش ابرهاي پر آب، و در آفرينش كوههاي عظيم و سر بلند، و خلقت ظلمت و تاريكيها نقش دارند، و گروهي ديگر، قدمهايشان تا ژرفاي زمين پايين رفته، و چونان پرچمهاي سفيدي دل فضا را شكافتهاند، و در زير آن بادهايي است كه به نرمي حركت كرده و در مرزهاي مشخّصي نگاهش ميدارد.
7 صفات والاي فرشتگان
اشتغال به عبادت پروردگار، فرشتگان را از ديگر كارها باز داشته، و حقيقت ايمان ميان آنها و معرفت حق، پيوند لازم ايجاد كرد، نعمت يقين آنها را شيداي حق گردانيد كه به غير خدا هيچ علاقهاي ندارند. شيريني معرفت خدا را چشيده و از جام محبّت پروردگار سيراب شدند، ترس و خوف الهي در ژرفاي جان فرشتگان راه يافته، و از فراواني عبادت قامتشان خميده و شوق و رغبت فراوان، از زاري و گريهشان نكاسته است. مقام والاي فرشتگان، از خشوع و فروتني آنان كم نكرد، و غرور و خود بيني دامنگيرشان نگرديد، تا اعمال نيكوي گذشته را شماره كنند، و سهمي از بزرگي و بزرگواري براي خود تصوّر نمايند. گذشت زمان آنان را از انجام وظائف پياپي نرنجانده و از شوق و رغبتشان نكاسته تا از پروردگار خويش نا اميد گردند. از مناجاتهاي طولاني، خسته نشده، و اشتغال به غير خدا آنها را تحت تسلط خود در نياورده است، و از فرياد استغاثه و زاري آنها فروكش نكرده و در مقام عبادت و نيايش دوش به دوش هم همواره ايستادهاند، راحت طلبي آنها را به كوتاهي در انجام دستوراتش وادار نساخته، و كودني و غفلت و فراموشي بر تلاش و كوشش و عزم راسخ فرشتگان راه نمييابد، و فريبهاي شهوت، همّتهاي بلندشان را تيرباران نميكند. فرشتگان، ايمان به خداي صاحب عرش را ذخيره روز بي نوايي خود قرار داده و آن هنگام كه خلق به غير خدا روي ميآورد آنها تنها متوجّه پروردگار خويشند، هيچ گاه عبادت خدا را پايان نميدهند، و شوق و علاقه خود را از انجام اوامر الهي و اطاعت پروردگار سست نميكنند، آنچه آنان را شيفته اطاعت خدا كرده بذر محبّت است كه در دل ميپرورانند، و هيچ گاه دل از بيم و اميد او بر نميدارند. عوامل ترس آنها را از مسؤوليت باز نميدارد تا در انجام وظيفه سستي ورزند، طمعها به آنان شبيخون نزده تا تلاش دنيا را بر كار آخرت مقدّم دارند، اعمال گذشته خود را بزرگ نميشمارند، و اگر بزرگ بشمارند اميدوارند، و اميد فراوان نميگذارد تا از پروردگار ترسي در دل داشته باشند.
8 پاك بودن فرشتگان از رذايل اخلاقي
فرشتگان در باره پروردگار خويش به جهت وسوسههاي شيطاني اختلاف نكردهاند، و برخوردهاي بد با هم نداشته و راه جدايي نگيرند. كينهها و حسادتها در دلشان راه نداشته و عوامل شك و ترديد و خواهشهاي نفساني، آنها را از هم جدا نساخته، و افكار گوناگون آنان را به تفرقه نكشانده است. فرشتگان بندگان ايمانند، و طوق بندگي به گردن افكنده و هيچ گاه با شك و ترديد و سستي، آن را بر زمين نميگذارند. در تمام آسمانها جاي پوستيني خالي نميتوان يافت مگر آن كه فرشتهاي به سجده افتاده، يا در كار و تلاش است. اطاعت فراوان آنها بر يقين و معرفتشان نسبت به پروردگار ميافزايد، و عزّت خداوند عظمت او را در قلبشان بيشتر مينمايد.
9 چگونگي آفرينش زمين
زمين را به موجهاي پر خروش، و درياهاي موّاج فرو پوشاند، موجهايي كه بالاي آنها به هم ميخورد و در تلاطمي سخت، هر يك ديگري را واپس ميزد، چونان شتران نر مست، فرياد كنان و كف بر لب، به هر سوي روان بودند. پس، قسمتهاي سركش آب از سنگيني زمين فرو نشست و هيجان آنها بر اثر تماس با سينه زمين آرام گرفت. زيرا زمين با پشت بر آن ميغلطيد و آن همه سر و صداي امواج ساكن و آرام شده، چون اسب افسار شده رام گرديد.
خشكيهاي زمين در دل امواج، گسترد، و آب را از كبر و غرور و سركشي و خروش باز داشت، و از شدّت حركتش كاسته شد، و بعد از آن همه حركتهاي تند ساكت شد، و پس از آن همه خروش و سركشي متكبّرانه به جاي خويش ايستاد. پس هنگامي كه هيجان آب در اطراف زمين فرو نشست، و كوههاي سخت و مرتفع را بر دوش خود حمل كرد، چشمههاي آب از فراز كوهها بيرون آورد و آبها را در شكاف بيابانها و زمينهاي هموار روان كرد، و حركت زمين را با صخرههاي عظيم و قلّه كوههاي بلند نظم داد، و زمين به جهت نفوذ كوهها در سطح آن، فرو رفتن ريشه كوهها در شكافهاي آن و سوار شدن بر پشت دشتها و صحراها، از لرزش و اضطراب باز ايستاد.
10 نقش پديدههاي جوي در زمين
و بين زمين و جو فاصله افكند، و وزش بادها را براي ساكنان آن آماده ساخت، تمام نيازمنديها و وسائل زندگي را براي اهل زمين استخراج و مهيّا فرمود، آنگاه هيچ بلندي از بلنديهاي زمين را كه آب چشمهها و نهرها به آن راه ندارد وانگذاشت، بلكه ابرهايي را آفريد تا قسمتهاي مرده آن احيا شود، و گياهان رنگارنگ برويند. قطعات بزرگ و پراكنده ابرها را به هم پيوست تا سخت به حركت در آمدند، و با به هم خوردن ابرها، برقها درخشيدن گرفت، و از درخشندگي ابرهاي سفيد كوه پيكر، و متراكم چيزي كاسته نشد.
ابرها را پي در پي فرستاد تا زمين را احاطه كردند، و بادها شير باران را از ابرها دوشيدند، و به شدّت به زمين فرو ريختند، ابرها پايين آمده سينه بر زمين ساييدند، و آنچه بر پشت داشتند فرو ريختند كه در بخشهاي بي گياه زمين انواع گياهان روييدن گرفت، و در دامن كوهها، سبزهها پديد آمد.
11 زيباييهاي زمين
پس زمين به وسيله باغهاي زيبا، همگان را به سرور و شادي دعوت كرده، با لباس نازك گل برگها كه بر خود پوشيد، هر بينندهاي را به شگفتي واداشت. و با زينت و زيوري كه از گلو بند گلهاي گوناگون، فخر كنان خود را آراست، هر بينندهاي را به وجد آورد، كه فرآوردههاي نباتي را، توشه و غذاي انسان، و روزي حيوانات قرار داد. در گوشه و كنار آن درّههاي عميق آفريد، و راهها و نشانهها براي آنان كه بخواهند از جادّههاي وسيع آن عبور كنند، تعيين كرد.
12 داستان زندگي آغازين آدم عليه السّلام و اعزام پيامبران عليهم السّلام
هنگامي كه خدا زمين را آماده زندگي انسان ساخت و فرمان خود را صادر فرمود، آدم عليه السّلام را از ميان مخلوقاتش برگزيد، و او را نخستين و برترين مخلوق خود در زمين قرار داد. ابتدا آدم را در بهشت جاي داده و خوراكيهاي گوارا به او بخشيد و از آنچه كه او را منع كرد پرهيز داد و آگاهش ساخت كه اقدام بر آن، نافرماني بوده و مقام و ارزش او را به خطر خواهد افكند. امّا آدم عليه السّلام به آنچه نهي شد، اقدام كرد و علم خداوند در باره او تحقّق يافت، تا آن كه پس از توبه، او را از بهشت به سوي زمين فرستاد، تا با نسل خود زمين را آباد كند، و بدين وسيله حجت را بر بندگان تمام كرد، و پس از وفات آدم عليه السّلام زمين را از حجّت خالي نگذاشت و ميان فرزندان آدم عليه السّلام و خود، پيوند شناسايي برقرار فرمود، و قرن به قرن، حجّتها و دليلها را بر زبان پيامبران برگزيده آسماني و حاملان رسالت خويش جاري ساخت،
تا اينكه سلسله انبياء با پيامبر اسلام، حضرت محمد صلّي اللّه عليه و آله و سلّم به اتمام رسيد و بيان احكام و انذار و بشارت الهي به سر منزل نهايي راه يافت.
13 آفرينش امكانات زندگي
روزي انسانها را اندازه گيري و مقدّر فرمود، گاهي كم و زماني زياد، و به تنگي و وسعت به گونهاي عادلانه تقسيم كرد تا هر كس را كه بخواهد با تنگي روزي يا وسعت آن بيازمايد، و با شكر و صبر، غني و فقير را مورد آزمايش قرار دهد. پس روزي گسترده را با فقر و بيچارگي در آميخت، و تندرستي را با حوادث دردناك پيوند داد، دوران شادي و سرور را با غصّه و اندوه نزديك ساخت، اجل و سر آمد زندگي را مشخّص كرد، آن را گاهي طولاني و زماني كوتاه قرار داد، مقدّم يا مؤخّر داشت، و براي مرگ، اسباب و وسائلي فراهم ساخت، و با مرگ، رشتههاي زندگي را در هم پيچيد و پيوندهاي خويشاوندي را از هم گسست تا آزمايش گردند.
14 تعريف علم خداوند
خداوند از اسرار پنهاني مردم و از نجواي آنان كه آهسته سخن ميگويند و از آنچه كه در فكرها بواسطه گمان خطور ميكند، و تصميمهايي كه به يقين ميپيوندد، و از نگاههاي رمزي چشم كه از لابلاي پلكها خارج ميگردد، آگاه است. خدا از آنچه در مخفي گاههاي دلها قرار دارد، و از اموري كه پشت پرده غيب پنهان است، و آنچه را كه پردههاي گوش مخفيانه ميشنود، و از اندرون لانههاي تابستاني مورچگان، و خانههاي زمستاني حشرات، از آهنگ اندوهبار زنان غم ديده و صداي آهسته قدمها، آگاهي دارد. خداي سبحان از جايگاه پرورش ميوه در درون پردههاي شكوفهها، و از مخفيگاه غارهاي حيوانات وحشي در دل كوهها، و اعماق درّهها، از نهانگاه پشّهها بين ساقهها و پوست درختان، از محل پيوستگي برگها به شاخسارها، و از جايگاه نطفهها در پشت پدران، آگاه است. خدا از آنچه پرده ابر را به وجود ميآورد و به هم ميپيوندند، و از قطرات باراني كه از ابرهاي متراكم ميبارند، و از آنچه كه گرد بادها از روي زمين برميدارند، و بارانها با سيلاب آن را فرو مينشانند و نابود ميكنند، از ريشه گياهان زمين كه ميان انبوه شن و ماسه پنهان شده است، از لانه پرندگاني كه در قلّه بلند كوهها جاي گرفته، و از نغمههاي مرغان در آشيانههاي تاريك، از لؤلؤهايي كه در دل صدفها پنهان است، و امواج درياهايي كه آنها را در دامن خويش پروراندند آگاهي دارد. خدا از آنچه كه تاريكي شب آن را فرا گرفته، و يا نور خورشيد بر آن تافته، و آنچه تاريكيها و امواج نور، پياپي آن را در بر ميگيرد، از اثر هر قدمي، از احساس هر حركتي، و آهنگ هر سخني، و جنبش هر لبي، و مكان هر موجود زندهاي، و وزن هر ذرّهاي، و ناله هر صاحب اندوهي اطلاع دارد. خدا هر آنچه از ميوه شاخسار درختان و برگهايي كه روي زمين ريخته و از قرارگاه نطفه و بسته شدن خون و جنين كه به شكل پارهاي گوشت است، و پرورش دهنده انسان و نطفه آگاهي دارد، و براي اين همه آگاهي، هيچ گونه زحمت و دشواري براي او وجود ندارد و براي نگهداري اين همه از مخلوقات رنگارنگ كه پديد آورده دچار نگراني نميشود، و در تدبير امور مخلوقات، سستي و ملالي در او راه نمييابد، بلكه علم پروردگار در آنها نفوذ يافته و همه آنها را شماره كرده است، و عدالتش همه را در بر گرفته و با كوتاهي كردن مخلوقات در ستايش او، باز فضل و كرمش تداوم يافته است.
15 نيايش امير المؤمنين عليه السّلام
خدايا تويي سزاوار ستايشهاي نيكو، و بسيار و بي شمار تو را ستودن اگر تو را آرزو كنند پس بهترين آرزويي، و اگر به تو اميد بندند، بهترين اميدي. خدايا درهاي نعمت بر من گشودي كه زبان به مدح غير تو نگشايم. و بر اين نعمتها غير از تو را ستايش نكنم، و زبان را در مدح نوميد كنندگان، و آنان كه مورد اعتماد نيستند باز نكنم.
خداوندا هر ثناگويي از سوي ستايش شده پاداشي دارد، به تو اميد به ستم كه مرا به سوي ذخائر رحمت و گنجهاي آمرزش آشنا كني. خدايا اين بنده توست كه تو را يگانه ميخواند، و توحيد و يگانگي تو را سزاست، و جز تو كسي را سزاوار اين ستايشها نميداند. خدايا مرا به درگاه تو نيازي است كه جز فضل تو جبران نكند، و آن نيازمندي را جز عطا و بخشش تو به توانگري مبدّل نگرداند، پس در اين مقام رضاي خود را به ما عطا فرما، و دست نياز ما را از دامن غير خود كوتاه گردان كه «تو بر هر چيزي توانايي».
خطبه 086-صفات پرهيزكاري
علم الهي خدا به تمام اسرار نهان آگاه و از باطن همه باخبر است، به همه چيز احاطه دارد و بر همه چيز غالب و پيروز، و بر همه چيز تواناست. پندهاي ارزشمند هر كس از شما در روزگاراني كه مهلت دارد به اعمال نيكو بپردازد پيش از آنكه مرگ فرا رسد، و در ايام فراغت پاك باشد، پيش از آنكه گرفتار شود، و در ايام رهايي نيكوكار باشد، پيش از آنكه مرگ گلوگاه او را بفشارد، پس براي خود و جايي كه مي رود آماده باشد، و در اين دنيا كه محل كوچ كردن است براي منزلگاه ابدي، توشه اي بردارد.
پس اي مردم! خدا را! خدا را! پروا كنيد، براي حفظ قرآن، كه از شما خواسته، و حقوقي كه نزد شما سپرده است، پس همانا خداي سبحان! شما را بيهوده نيافريد، و به حال خود وانگذاشت، و در گمراهي و كوري رها نساخته است، كردارتان را بيان فرمود، و از اعمال شما باخبر است و سرآمد زندگي شما را مشخص كرد و (كتابي بر شما نازل كرد كه روشنگر همه چيز است) پيامبرش را مدتي در ميان شما قرار داد تا براي او و شما، دين را به اكمال رساند، و آنچه در قرآن نازل شد و مايه رضاي الهي است تحقق بخشد. و با زبان پيامبرش، كارهاي خوشايند و ناخوشايند، بايدها و نبايدها را ابلاغ كرد، و اوامر و نواهي را آموزش داد، و راه عذر را بر شما بست و حجت را تمام كرد. پيش از كيفر، شما را تهديد نمود، از عذابهاي سختي كه در پيشروي داريد شما را ترساند، پس بازمانده ايام خويش را دريابيد، و صبر و بردباري در برابر نارواييها پيشه كنيد، چرا كه عمر باقيمانده، برابر روزهاي زيادي كه به غفلت گذرانديد و روي گردان از پندها بوديد، بسيار كم است. به خود بيش از اندازه آزادي ندهيد، كه شما را به ستمگري مي كشاند، و با نفس سازشكاري و سستي روا مداريد كه ناگهان در درون گناه سقوط مي كنيد.
يادآوري ارزش هاي اخلاقي
اي بندگان خدا! آن كس كه نسبت به خود خيرخواهي او بيشتر است، در برابر خدا، از همه كس فرمانبردارتر است، و آن كس كه خويشتن را بيشتر مي فريبد، نزد خدا گناهكارترين انسانها است، زيانكار واقعي كسي كه خود را بفريبد. و آن كس مورد غبطه است و بر او رشك مي برند كه دين او سالم باشد. سعادتمند آن كس كه از زندگي ديگران عبرت آموزد، و شقاوتمند آنكه فريب هوا و هوسها را بخورد. آگاه باشيد! رياكاري و تظاهر، هر چند اندك باشد شرك است، و همنشيني با هواپرستان ايمان را به دست فراموشي مي سپارد، و شيطان را حاضر مي كند، از دروغ بركنار باشيد كه با ايمان فاصله دارد، راستگو در راه نجات و بزرگواري است، اما دروغگو بر لب پرتگاه هلاكت و خواري است، حسد نورزيد كه حسد ايمان را چونان آتشي كه هيزم را خاكستر كند، نابود مي سازد، با يكديگر دشمني و كينه توزي نداشته باشيد كه نابودكننده هر چيزي است، بدانيد كه آرزوهاي دور و دراز عقل را غافل و ياد خدا را به فراموشي مي سپارد، آرزوهاي ناروا را دروغ انگاريد كه آرزوها فريبنده و صاحبش فريب خورده مي باشد.
090-در بيان صفات خداوندي خداشناسي
سپاس خداوندي را، بي آنكه ديده شود شناخته شده، و بي آنكه انديشه اي به كار گيرد آفريننده است، خدايي كه هميشه بوده و تا ابد خواهد بود، آنجا كه نه از آسمان داراي برجهاي زيبا خبري بود، و نه از پرده هاي فرو افتاده اثري به چشم مي خورد، نه شبي تاريك و نه دريايي آرام، نه كوهي با راههاي گشوده، نه دره اي پر پيچ و خم، نه زمين گسترده، و نه آفريده هاي پراكنده وجود داشت. خدا پديدآورنده پديده ها و وارث همگان است، خداي آنان و روزي دهنده ايشان است، آفتاب و ماه به رضايت او مي گردند كه هر تازه اي را كهنه، و هر دوري را نزديك مي گردانند. خدا، روزي مخلوقات را تقسيم كرد، و كردار و رفتارشان را برشمرد، از نفسها كه مي زنند، و نگاههاي دزديده كه دارند، و رازهايي كه در سينه ها پنهان كردند. و جايگاه پديده ها را در شكم مادران پشت پدران تا روز تولد و سرآمد زندگي و مرگ، همه را مي داند. اوست خدايي كه با همه وسعتي كه رحمتش دارد بر دشمنان سخت است و با سختگيري كه دارد رحمتش همه دوستان را فرا گرفته است، هر كس كه با او به مبارزه برخيزد بر او غلبه مي كند، و هر كس دشمني ورزد هلاكش مي سازد، هر كس با او كينه و دشمني ورزد تيره روز
ش كند، و بر دشمنانش پيروز است، هر كس به او توكل نمايد او را كفايت كند، و هر كس از او بخواهد، مي پردازد، و هر كس براي خدا به محتاجان قرض دهد وامش را بپردازد، و هر كه او را سپاس گويد، پاداش نيكو دهد.
اندرزهاي حكيمانه
بندگان خدا، خود را بسنجيد قبل از آنكه مورد سنجش قرار گيريد، پيش از آنكه حسابتان را برسند حساب خود را برسيد، و پيش از آنكه راه گلو گرفته شود نفس راحت بكشيد، و پيش از آنكه با زور شما را به اطاعت وادارند، فرمانبردار باشيد، بدانيد همانا آن كس كه خود را ياري نكند و پنددهنده و هشداردهنده خويش نباشد، ديگري هشداردهنده و پنددهنده او نخواهد بود.
082-در نكوهش دنيا دنياشناسي
چگونه خانه دنيا را توصيف كنم كه ابتداي آن سختي و مشقت، و پايان آن نابودي است، در حلال دنيا حساب، و در حرام آن عذاب است، كسي كه ثروتمند گردد فريب مي خورد، و آن كس كه نيازمند باشد اندوهناك است، و تلاش كننده دنيا به آن نرسد، و به رهاكننده آن، روي آورد، كسي كه با چشم بصيرت به آن بنگرد او را آگاهي بخشد و آن كس كه چشم به دنبال دنيا دوزد كوردلش مي كند. (از شگفتيهاي بي نظير كلام امام (ع) اين است كه فرمود: (و اگر به دنيا بنگرد آگاهي يابد) و (اگر چشم به دنبال دنيا دوزد كوردل شود) درود و سلام خدا بر علي (ع) با اين فصاحت و بلاغت اعجاز گونه!!)
081-وارستگي و پارسائي تعريف زهد و پارسايي
اي مردم، زهد يعني كوتاه كردن آرزو، و شكرگزاري برابر نعمتها، و پرهيز در برابر محرمات، پس اگر نتوانستيد همه اين صفات را فراهم سازيد، تلاش كنيد كه حرام بر صبر شما غلبه نكند، و در برابر نعمتها، شكر يادتان نرود، چه اينكه خداوند با دلايل روشن و آشكار، عذرها را قطع، و با كتابهاي آسماني روشنگر، بهانه ها را از بين برده است.
078-نيايش نيايش امام
خدايا! بر من ببخش آنچه را از من بدان داناتري، و اگر بار ديگر به آن بازگردم. تو نيز به بخشايش بازگرد. خدايا! آنچه از اعمال نيكو كه تصميم گرفتم و انجام ندادم ببخش. خدايا! ببخش آنچه را كه با زبان به تو نزديك شدم ولي با قلب آن را ترك كردم. خدايا! ببخش نگاههاي اشارت آميز و سخنان بي فايده، و خواسته هاي بي مورد دل، و لغزشهاي زبان
076-اندرز صفات بنده پرهيزكار
خدا رحمت كند كسي را كه چون سخن حكيمانه بشنود، خوب فرا گيرد، و چون هدايت شود بپذيرد، دست به دامن هدايت كننده زند و نجات يابد، مراقب خويش در برابر پروردگار باشد، از گناهان خود بترسد، خالصانه گام بردارد، عمل نيكو انجام دهد، ذخيره اي براي آخرت فراهم آورد، و از گناه بپرهيزد، همواره اغراض دنيايي را از سر دور كند، و درجات آخرت به دست آورد. با خواسته هاي دل مبارزه كند، آرزوهاي دروغين را طرد و استقامت را مركب نجات خود قرار دهد. و تقوي را زاد و توشه روز مردن گرداند، در راه روشن هدايت قدم بگذارد، و از راه روشن هدايت فاصله نگيرد. چند روز زندگي دنيا را غنيمت شمارد و بيش از آنكه، مرگ او فرا رسد خود را آماده سازد، و از اعمال نيكو، توشه آخرت برگيرد.
065-در علم الهي (در سال 38 هجري پس از پايان جنگ صفّين در مسجد كوفه اين سخنراني را ايراد كرد)
خدا شناسي «شناخت صفات خدا»
ستايش خداوندي را سزاست كه هيچ صفتي بر صفت ديگرش پيشي نگرفته تا بتوان گفت: پيش از آنكه آخر باشد اول است و قبل از آنكه باطن باشد ظاهر است. هر واحد و تنهايي جز او، اندك است، هر عزيزي جز او ذليل، و هر نيرومندي جز او ضعيف و ناتوان است، هر مالكي جز او بنده، و هر عالمي جز او دانش آموز است، هر قدرتمندي جز او، گاهي توانا و زماني ناتوان است، هر شنونده اي جز خدا در شنيدن صداهاي ضعيف كر و برابر صداهاي قوي، ناتوان است و آوازهاي دور را نمي شنود. هر بيننده اي جز خدا، از مشاهده رنگهاي ناپيدا و اجسام بسيار كوچك ناتوان است، هر ظاهري غير از او پنهان، و هر پنهاني جز او آشكار است. مخلوقات را براي تقويت فرمانروايي، و يا براي ترس از آينده، يا ياري گرفتن در مبارزه با همتاي خود، و يا براي فخر و مباهات شريكان، و يا ستيزه جويي مخالفان نيافريده است، بلكه همه، آفريده هاي او هستند و در سايه پرورش او، بندگاني فروتن و فرمانبردارند. خدا در چيزي قرار نگرفته تا بتوان گفت در آن جاست، و دور از پديده ها نيست تا بتوان گفت از آنها جداست. آفرينش موجودات او را در آغاز ناتوان نساخته، و از تدبير پديده هاي آفريده شده باز نمانده است، نه به خا
طر آنچه آفريده قدرتش پايان گرفته و نه در آنچه فرمان داد و مقدر ساخت دچار ترديد شد. بلكه فرمانش استوار، و علم او مستحكم، و كارش بي تزلزل است، خدايي كه به هنگام بلا و سختي به او اميدوار، و در نعمتها از او بيمناكند.
064-تشويق به عمل صالح شتافتن به سوي اعمال پسنديده
اي بندگان خدا! از خدا بپرهيزيد. و با اعمال نيكو به استقبال اجل برويد، با چيزها فاني شدني دنيا آنچه كه جاويدان مي ماند خريداري كنيد. از دنيا كوچ كنيد كه براي كوچ دادنتان تلاش مي كنند، آماده مرگ باشيد كه بر شما سايه افكنده است، چون مردمي باشيد كه بر آنها بانگ زدند و بيدار شدند، و دانستند دنيا خانه جاويدان نيست و آن را با آخرت مبادله كردند. خداي سبحان شما را بيهوده نيافريد، و بحال خود وانگذاشت، ميان شما تا بهشت يا دوزخ، فاصله اندكي جز رسيدن مرگ نيست. زندگي كوتاهي كه گذشتن لحظه ها از آن مي كاهد، و مرگ آن را نابود مي كند، سزاوار است كه كوتاه مدت باشد، زندگي كه شب و روز آن را به پيش مي راند بزودي پايان خواهد گرفت، مسافري كه سعادت يا شقاوت همراه مي برد بايد بهترين توشه را با خود بردارد، از اين خانه دنيا زاد و توشه برداريد كه فرداي رستاخيز نگهبانتان باشد. بنده خدا بايد از پروردگار خود بپرهيزد، خود را پند دهد و توبه را پيش فرستد، و بر شهوات غلبه كند، زيرا زمان مرگ پنهان، و آرزوها فريبنده اند، و شيطان، همواره با اوست و گناهان را زينت و جلوه مي دهد تا بر او تسلط يابد، انسان را در انتظار توبه نگه مي دارد كه آن را تاخير اندازد، و تا زمان فرا رسيدن مرگ از آن غفلت نمايد. واي بر غفلت زده اي كه عمرش بر ضد او گواهي دهد، و روزگار او را به شقاوت و پستي كشاند، از خدا مي خواهيم كه ما و شما را برابر نعمتها مغرور نسازد، و هيچ چيزي ما را از اطاعت پروردگار باز ندارد، كه پس از فرا رسيدن مرگ دچار پشيماني و اندوه نگرداند.
063-نكوهش دنيا روش برخورد با دنيا
آگاه باشيد! دنيا خانه اي است كه كسي ايمني ندارد مگر در آن به جمع آوري توشه آخرت پردازد، و از كارهاي دنيايي كسي نجات نمي يابد. مردم به وسيله دنيا آزمايش مي شوند، پس هر چيزي از دنيا را براي دنيا به دست آورند از كفشان بيرون مي رود، و بر آن محاسبه خواهند شد، و آنچه را در دنيا براي آخرت تهيه كردند به آن خواهند رسيد، و با آن خواهند ماند، دنيا در نظر خردمندان چونان سايه اي است كه هنوز گسترش نيافته، كوتاه مي گردد، و هنوز فزوني نيافته كاهش مي يابد.
052-در نكوهش دنيا تعريف دنيا
آگاه باشيد، گويا دنيا پايان يافته، و وداع خويش را اعلام داشته است، خوبيهايش ناشناخته مانده به سرعت پشت كرده مي گذرد، ساكنان خود را به سوي نابود شدن مي كشاند، و همسايگانش را به سوي مرگ مي راند. آنچه از دنيا شيرين بود تلخ شده، و آنچه صاف و زلال بود تيرگي پذيرفت، و بيش از ته مانده ظرف آب ريخته شده از آن باقي نمانده است، يا جرعه اي آب كه با آن عطش تشنگان دنيا فرو نخواهد نشست. اي بندگان خدا! از سرايي كوچ كنيد كه سرانجام آن نابودي است، مبادا آرزوها بر شما چيره گردد، مپنداريد كه عمر طولاني خواهيد داشت. والايي نعمتهاي قيامت به خدا سوگند! اگر مانند شتران بچه مرده ناله سردهيد، و چونان كبوتران نوحه سرايي كنيد، و مانند راهبان زاري نماييد، و براي نزديك شدن به حق، و دسترسي به درجات معنوي، و آمرزش گناهاني كه ثبت شده و ماموران حق آن را نگه مي دارند، دست از اموال و فرزندان بكشيد سزاوار است زيرا: برابر پاداشي كه برايتان انتظار دارم، و عذابي كه از آن بر شما مي ترسم، اندك است به خدا سوگند! اگر دلهاي شما از ترس آب شود، و از چشمهايتان با شدت شوق به خدا، يا ترس از او، خون جاري گردد، و اگر تا پايان دنيا زند
ه باشيد و تا آنجا كه مي توانيد در اطاعت از فرمان حق بكوشيد، در برابر نعمتهاي بزرگ پروردگار به خصوص نعمت ايمان، ناچيز است.
وصف قرباني كمال قرباني در اين است كه گوش و چشم آن سالم باشد، هرگاه گوش و چشم سالم بود، قرباني كامل و تمام است، گرچه شاخش شكسته باشد و با پاي لنگ به قربانگاه آيد (منظور امام از كلمه (منسك) در اينجا (قربانگاه) است)
049-صفات خداوندي خداشناسي
ستايش خداوندي را سزاست كه از اسرار نهانها آگاه است، و نشانه هاي آشكاري در سراسر هستي بر وجود او شهادت مي دهند، هرگز برابر چشم بينندگان ظاهر نمي گردد، نه چشم كسي كه او را نديده مي تواند انكارش كند، و نه قلبي كه او را شناخت مي تواند مشاهده اش نمايد، در والايي و برتري از همه پيشي گرفته، پس از او برتر چيزي نيست، و آنچنان به مخلوقات نزديك است كه از او نزديكتر چيزي نمي تواند باشد. مرتبه بلند او را از پديده هايش دور نساخته، و نزديكي او با پديده ها، او را مساوي چيزي قرار نداده است. عقلها را بر حقيقت ذات خود آگاه نساخته، اما از معرفت و شناسايي خود باز نداشته است. پس اوست كه همه نشانه هاي هستي بر وجود او گواهي مي دهند و دلهاي منكران را بر اقرار به وجودش واداشته است، خدايي كه برتر از گفتار تشبيه كنندگان و پندار منكران است
045-گذرگاه دنيا ضرورت ستايش پروردگار
ستايش خداوندي را سزاست كه كسي از رحمت او مايوس نگردد، و از نعمتهاي فراوان او بيرون نتوان رفت، خداوندي كه از آمرزش او هيچ گنهكاري نااميد نگردد، و از پرستش او نبايد سرپيچي كرد، خدايي كه رحمتش قطع نمي گردد و نعمتهاي او پايان نمي پذيرد. روش برخورد با دنيا دنيا خانه آرزوهايي است كه زود نابود مي شوند، و كوچ كردن از وطن حتمي است، دنيا شيرين و خوش منظر است كه به سرعت به سوي خواهانش مي رود، و بيننده را مي فريبد، سعي كنيد با بهترين زاد و توشه از آن كوچ كنيد و بيش از كفاف و نياز خود از آن نخواهيد و بيشتر از آنچه نياز داريد طلب نكنيد.
042-پرهيز از هوسراني پرهيز از آرزوهاي طولاني و هواپرستي
اي مردم! همانا بر شما از دو چيز مي ترسم، هواپرستي و آرزوهاي طولاني. اما پيروي از خواهش نفس، انسان را از حق باز مي دارد، و آرزوهاي طولاني، آخرت را از ياد مي برد. آگاه باشيد! دنيا به سرعت پشت كرده و از آن جز باقيمانده اندكي از ظرف آبي كه آن را خالي كرده باشند، نمانده است. به هوش باشيد كه آخرت به سوي ما مي آيد، دنيا و آخرت، هر يك فرزنداني دارند. بكوشيد از فرزندان آخرت باشيد، نه دنيا، زيرا در روز قيامت، هر فرزندي به پدر و مادر خويش باز مي گردد. امروز هنگام عمل است نه حساب رسي، و فردا روز حساب رسي است، نه عمل. ((حذا) به معناي شتابان و (جذا) به معناي بريده از نيك و بد، كه برخي نقل كردند)
041-وفاداري و نهي از منكر پرهيز از حيله و نيرنگ
اي مردم! وفا همراه راستي است، كه سپري محكمتر و نگهدارنده تر از آن سراغ ندارم، آن كس كه از بازگشت خود به قيامت آگاه باشد خيانت و نيرنگ ندارد. اما امروز در محيط و زمانه اي زندگي مي كنيم كه بيشتر مردم حيله و نيرنگ را، زيركي مي پندارند، و افراد جاهل آنان را اهل تدبير مي خوانند. چگونه فكر مي كنند؟ خدا بكشد آنها را؟ چه بسا شخصي تمام پيش آمدهاي آينده را مي داند، و راههاي مكر و حيله را مي شناسد ولي امر و نهي پروردگار مانع اوست، و با اينكه قدرت انجام آن را دارد آن را به روشني رها مي سازد، اما آن كس كه از گناه و مخالفت با دين پروا ندارد از فرصتها براي نيرنگ بازي، استفاده مي كند.
خطبه 028-اندرز و هشدار دنياشناسي
(پس از حمد و ستايش الهي،)
همانا دنيا روي گردانده، و وداع خويش را اعلام داشته است، و آخرت به ما روي آورده، و پيشروان لشگرش نمايان شد. آگاه باشيد! امروز، روز تمرين و آمادگي، و فردا روز مسابقه است، پاداش برندگان، بهشت، و كيفر عقب ماندگان آتش است آيا كسي هست كه پيش از مرگ، از اشتباهات خود، توبه كند؟ آيا كسي هست كه قبل از فرا رسيدن روز دشوار قيامت، اعمال نيكي انجام دهد؟ آگاه باشيد! هم اكنون در روزگار آرزوهاييد، كه مرگ را در پي دارد، پس هر كس در ايام آرزوها، پيش از فرا رسيدن مرگ، عمل نيكو انجام دهد، بهره مند خواهد شد، و مرگ او را زياني نمي رساند، و آن كس كه در روزهاي آرزوها، پيش از فرا رسيدن مرگ كوتاهي كند، زيانكار و مرگ او زيانبار است، همانگونه كه به هنگام ترس و ناراحتي براي خدا عمل مي كنيد، در روزگار خوشي و كاميابي نيز عمل كنيد. آگاه باشيد! هرگز چيزي مانند بهشت نديدم كه خواستاران آن در خواب غفلت باشند، و نه مانند آتش جهنم، كه فراريان آن چنين در خواب فرورفته باشند. آگاه باشيد! آن كس را كه حق، منفعت نرساند، باطل به او زيان خواهد رساند، و آن كس كه هدايت، راهنماييش نكند، گمراهي او را به هلاكت افك
ند آگاه باشيد! به كوچ كردن فرمان يافته و براي جمع آوري توشه آخرت راهنمايي شديد، همانا، وحشتناكترين چيزي كه بر شما مي ترسم، هواپرستي، و آرزوهاي دراز است، پس از اين دنيا توشه برگيريد تا فردا خود را با آن حفظ نماييد. (اگر سخني بتواند مردم را به آخرت گرايي و زهد و تقوا بكشاند همين سخن امام است كه مي تواند انسان را از آرزوها جدا كرده و نور اميد را در دلها زنده سازد و انسان را نسبت به زشتيها بيزار كند از جمله هاي شگفت اين خطبه آن است كه فرمود امروز روز تمرين و فردا روز مسابقه، و جايزه برندگان بهشت است و كيفر عقب ماندگان آتش جهنم خواهد بود در اين خطبه معاني ارزشمند در قالب مثلهاي گويا و تشبيهات صحيح جاگرفته است. امام بين دو لفظ (السبقه) و (الغايه) به خاطر اختلاف معنا فاصله انداخته است زيرا سبقت گرفتن در مسابقاتي است مورد علاقه انسان است و اين از صفات بهشت است و در راهي كه به آتش جهنم مي انجامد بكار گرفته نمي شود از اين رو فرمود: السبقه الجنه اما واژه الغايه به معناي پايان در هر مسابقه استعمال مي شود همانگونه كه در قرآن خدا به كافران فرمايد از دنيا بهره گيرد كه پايان شما به سوي آتش است در اين خطبه دقت كنيد كه معنايي
ژرف و عمقي دست نايافتني دارد.)
001-آغاز آفرينش آسمان و... عجز انسان از شناخت ذات خدا
سپاس خداوندي را كه سخنوران از ستودن او عاجزند، و حسابگران از شمارش نعمتهاي او ناتوان، و تلاشگران از اداي حق او درماندهاند. خدايي كه افكار ژرف انديش، ذات او را درك نميكنند و دست غوّاصان درياي علوم به او نخواهد رسيد. پروردگاري كه براي صفات او حدّ و مرزي وجود ندارد، و تعريف كاملي نميتوان يافت و براي خدا وقتي معيّن، و سر آمدي مشخّص نميتوان تعيين كرد. مخلوقات را با قدرت خود آفريد، و با رحمت خود بادها را به
حركت در آورد و به وسيله كوهها اضطراب و لرزش زمين را به آرامش تبديل كرد.
2 دين و شناخت خدا
سر آغاز دين، خداشناسي است، و كمال شناخت خدا، باور داشتن، او، و كمال باور داشتن خدا، شهادت به يگانگي اوست و كمال توحيد (شهادت بر يگانگي خدا) اخلاص، و كمال اخلاص، خدا را از صفات مخلوقات جدا كردن است، زيرا هر صفتي نشان ميدهد كه غير از موصوف، و هر موصوفي گواهي ميدهد كه غير از صفت است، پس كسي كه خدا را با صفت مخلوقات تعريف كند او را به چيزي نزديك كرده، و با نزديك كردن خدا به چيزي، دو خدا مطرح شده و با طرح شدن دو خدا، اجزايي براي او تصوّر نموده و با تصّور اجزا براي خدا، او را نشناخته است. و كسي كه خدا را نشناسد به سوي او اشاره ميكند و هر كس به سوي خدا اشاره كند، او را محدود كرده، به شمارش آورده. و آن كس كه بگويد «خدا در چيست» او را در چيز ديگري پنداشته است، و كسي كه بپرسد «خدا بر روي چه چيزي قرار دارد» به تحقيق جايي را خالي از او در نظر گرفته است، در صورتي كه خدا همواره بوده، و از چيزي به وجود نيامده است. با همه چيز هست، نه اينكه همنشين آنان باشد، و با همه چيز فرق دارد نه اينكه از آنان جدا و بيگانه باشد. انجام دهنده همه كارهاست، بدون حركت و ابزار و وسيله، بيناست حتّي در آن هنگام كه پديدهاي وجود نداشت، يگانه و تنهاست، زيرا كسي نبوده تا با او انس گيرد، و يا از فقدانش وحشت كند.
3 راههاي خدا شناسي
اوّل- آفرينش جهان
خلقت را آغاز كرد، و موجودات را بيافريد، بدون نياز به فكر و انديشهاي، يا استفاده از تجربهاي، بي آن كه حركتي ايجاد كند، و يا تصميمي مضطرب در او راه داشته باشد. براي پديد آمدن موجودات، وقت مناسبي قرار داد، و موجودات گوناگون را هماهنگ كرد، و در هر كدام، غريزه خاصّ خودش را قرار داد، و غرائز را همراه آنان گردانيد. خدا پيش از آن كه موجودات را بيافريند، از تمام جزئيّات و جوانب آنها آگاهي داشت، و حدود و پايان آنها را ميدانست، و از اسرار درون و بيرون پديدهها، آشنا بود. سپس خداي سبحان طبقات فضا را شكافت، و اطراف آن را باز كرد، و هواي به آسمان و زمين راه يافته را آفريد، و در آن آبي روان ساخت، آبي كه امواج متلاطم آن شكننده بود، كه يكي بر ديگري مينشست، آب را بر بادي طوفاني و شكننده نهاد، و باد را به باز گرداندن آن فرمان داد، و به نگهداري آب مسلّط ساخت، و حد و مرز آن را به خوبي تعيين فرمود. فضا را در زير تند باد و آب را بر بالاي آن در حركت بود. سپس خداي سبحان طوفاني بر انگيخت كه آب را متلاطم ساخت و امواج آب را پي در پي در هم كوبيد. طوفان به شدّت وزيد، و از نقطهاي دور دوباره آغاز شد. سپس به طوفان امر كرد تا امواج درياها را به هر سو روان كند و بر هم كوبد و با همان شدّت كه در فضا وزيدن داشت، بر امواج آبها حملهور گردد از اوّل آن بر ميداشت و به آخرش ميريخت، و آبهاي ساكن را به امواج سركش بر گرداند. تا آنجا كه آبها روي هم قرار گرفتند، و چون قلّههاي بلند كوهها بالا آمدند. امواج تند كفهاي بر آمده از آبها را در هواي باز، و فضاي گسترده بالا برد، كه از آن هفت آسمان را پديد آورد. آسمان پايين را چون موج مهار شده، و آسمانهاي بالا را مانند سقفي استوار و بلند قرار داد، بي آن كه نيازمند به ستوني باشد يا ميخهايي كه آنها را استوار كند. آنگاه فضاي آسمان پايين را به وسيله نور ستارگان درخشنده زينت بخشيد و در آن چراغي روشنايي بخش (خورشيد)، و ماهي درخشان، به حركت در آورد كه همواره در مدار فلكي گردنده و بر قرار، و سقفي متحرّك، و صفحهاي بي قرار، به گردش خود ادامه دهند.
دوّم- شگفتي خلقت فرشتگان:
سپس آسمانهاي بالا را از هم گشود، و از فرشتگان گوناگون پر نمود. گروهي از فرشتگان همواره در سجدهاند و ركوع ندارند و گروهي در ركوعند و ياراي ايستادن ندارند و گروهي در صفهايي ايستادهاند كه پراكنده نميشوند و گروهي همواره تسبيح گويند و خسته نميشوند و هيچ گاه خواب به چشمشان راه نمييابد، و عقلهاي آنان دچار اشتباه نميگردد، بدنهاي آنان دچار سستي نشده، و آنان دچار بي خبري برخاسته از فراموشي نميشوند. برخي از فرشتگان، امينان وحي الهي، و زبان گوياي وحي براي پيامبران ميباشند، كه پيوسته براي رساندن حكم و فرمان خدا در رفت و آمدند. جمعي از فرشتگان حافظان بندگان، و جمعي ديگر دربانان بهشت خداوندند. بعضي از آنها پاهايشان در طبقات پايين زمين قرار داشته، و گردنهاشان از آسمان فراتر، و اركان وجودشان از اطراف جهان گذشته، عرش الهي بر دوشهايشان استوار است، برابر عرش خدا ديدگان به زير افكنده، و در زير آن، بالها را به خود پيچيدهاند. ميان اين دسته از فرشتگان با آنها كه در مراتب پايينتري قرار دارند، حجاب عزّت، و پردههاي قدرت، فاصله انداخته است. هرگز خدا را با وهم و خيال، در شكل و صورتي نميپندارند، و صفات پديدهها را بر او روا نميدارند، هرگز خدا را در جايي محدود نميسازند، و نه با همانند آوردن، به او اشاره ميكنند.
سوم- شگفتي آفرينش آدم عليه السّلام و ويژگيهاي انسان كامل.
سپس خداوند بزرگ، خاكي از قسمتهاي گوناگون زمين، از قسمتهاي سخت و نرم، شور و شيرين، گرد آورد، آب بر آن افزود تا گلي خالص و آماده شد، و با افزودن رطوبت، چسبناك گرديد، كه از آن، اندامي شايسته، و عضوهايي جدا و به يكديگر پيوسته آفريد. آن را خشكانيد تا محكم شد. خشكاندن را ادامه داد تا سخت شد تا زماني معيّن و سر انجامي مشخّص، اندام انسان كامل گرديد. آنگاه از روحي كه آفريد در آن دميد تا به صورت انساني زنده در آمد، داراي نيروي انديشه، كه وي را به تلاش اندازد و داراي افكاري كه در ديگر موجودات، تصرّف نمايد. به انسان اعضاء و جوارحي بخشيد، كه در خدمت او باشند، و ابزاري عطا فرمود، كه آنها را در زندگي به كار گيرد. قدرت تشخيص به او داد تا حق و باطل را بشناسد، و حواس چشايي، و بويايي، و وسيله تشخيص رنگها، و أجناس مختلف در اختيار او قرار داد. انسان را مخلوطي از رنگهاي گوناگون، و چيزهاي همانند و سازگار، و نيروهاي متضاد، و مزاجهاي گوناگون، گرمي، سردي، تري، خشكي، قرار داد. سپس از فرشتگان خواست تا آن چه در عهده دارند انجام دهند، و عهدي را كه پذيرفتهاند وفا كنند، اينگونه كه بر آدم سجده كنند، و او را بزرگ بشمارند، و فرمود: «بر آدم سجده كنيد پس فرشتگان همه سجده كردند جز شيطان» غرور و خود بزرگ بيني او را گرفت و شقاوت و بدي بر او غلبه كرد، و به آفرينش خود از آتش افتخار نمود، و آفرينش انسان از خاك را پست شمرد. خداوند براي سزاوار بودن شيطان به خشم الهي، و براي كامل شدن آزمايش، و تحقّق وعدهها، به او مهلت داد و فرمود: «تا روز رستاخيز مهلت داده شدي».
چهارم- آدم عليه السّلام و داستان بهشت
سپس خداوند آدم را در خانهاي مسكن داد كه زندگي در آن گوارا بود. جايگاه او را امن و امان بخشيد و او را از شيطان و دشمني او ترساند. پس شيطان او را فريب داد، بدان علّت كه از زندگي آدم در بهشت و هم نشيني او با نيكان حسادت ورزيد. پس آدم عليه السّلام يقين را به ترديد، و عزم استوار را به گفتههاي ناپايدار شيطان فروخت و شادي خود را به ترس تبديل كرد، كه فريب خوردن براي او پشيماني آورد آنگاه خداي سبحان در توبه را بر روي آدم گشود و كلمه رحمت، بر زبان او جاري ساخت و به او وعده بازگشت به بهشت را داد. آنگاه آدم را به زمين، خانه آزمايشها و مشكلات، فرود آورد، تا ازدواج كند، و فرزنداني پديد آورد، و خداي سبحان از فرزندان او پيامبراني برگزيد.
4- فلسفه بعثت پيامبران (نبوّت عامّه)
خدا پيمان وحي را از پيامبران گرفت تا امانت رسالت را به مردم برسانند، آنگاه كه در عصر جاهليتها بيشتر مردم، پيمان خدا را ناديده انگاشتند و حق پروردگار را نشناختند و برابر او به خدايان دروغين روي آوردند، و شيطان مردم را از معرفت خدا باز داشت و از پرستش او جدا كرد، خداوند پيامبران خود را مبعوث فرمود، و هر چندگاه، متناسب با خواستههاي انسانها، رسولان خود را پي در پي اعزام كرد تا وفاداري به پيمان فطرت را از آنان باز جويند و نعمتهاي فراموش شده را به ياد آورند و با ابلاغ احكام الهي، حجّت خدا را بر آنها تمام نمايند و توانمنديهاي پنهان شده عقلها را آشكار سازند و نشانههاي قدرت خدا را معرّفي كنند، مانند: سقف بلند پايه آسمانها بر فراز انسانها، گاهواره گسترده زمين در زير پاي آنها، و وسائل و عوامل حيات و زندگي، و راههاي مرگ و مردن، و مشكلات و رنجهاي پير كننده، و حوادث پي در پي، كه همواره بر سر راه آدميان است. خداوند هرگز انسانها را بدون پيامبر، يا كتابي آسماني، يا برهاني قاطع، يا راهي استوار، رها نساخته است، پيامبراني كه با اندك بودن ياران، و فراواني انكار كنندگان، هرگز در انجام وظيفه خود كوتاهي نكردند. بعضي از پيامبران، بشارت ظهور پيامبر آينده را دادند و برخي ديگر را پيامبران گذشته معرّفي كردند. بدين گونه قرنها پديد آمد، و روزگاران سپري شد، پدران رفتند و فرزندان جاي آنها را گرفتند.
5- فلسفه بعثت پيامبر خاتم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم
تا اين كه خداي سبحان، براي وفاي به وعده خود، و كامل گردانيدن دوران نبوّت، حضرت محمّد (كه درود خدا بر او باد) را مبعوث كرد، پيامبري كه از همه پيامبران پيمان پذيرش نبوّت او را گرفته بود، نشانههاي او شهرت داشت، و تولّدش بر همه مبارك بود. در روزگاري كه مردم روي زمين داراي مذاهب پراكنده، خواستههاي گوناگون، و روشهاي متفاوت بودند: عدّهاي خدا را به پديدهها تشبيه كرده و گروهي نامهاي ارزشمند خدا را انكار و به بتها نسبت ميدادند، و برخي به غير خدا اشاره ميكردند. پس خداي سبحان، مردم را به وسيله محمد صلّي اللّه عليه و آله و سلّم از گمراهي نجات داد و هدايت كرد، و از جهالت رهايي بخشيد. سپس ديدار خود را براي پيامبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم بر گزيد، و آنچه نزد خود داشت براي او پسنديد و او را با كوچ دادن از دنيا گرامي داشت، و از گرفتاريها و مشكلات رهايي بخشيد و كريمانه قبض روح كرد.
6 ضرورت امامت پس از پيامبران الهي
رسول گرامي اسلام، در ميان شما مردم جانشيناني برگزيد كه تمام پيامبران گذشته براي امّتهاي خود برگزيدند، زيرا آنها هرگز انسانها را سرگردان رها نكردند و بدون معرّفي راهي روشن و نشانههاي استوار، از ميان مردم نرفتند.
7 ويژگيهاي قرآن و احكام اسلام
كتاب پروردگار ميان شماست، كه بيان كننده حلال و حرام، واجب و مستحب، ناسخ و منسوخ، مباح و ممنوع، خاصّ و عام، پندها و مثلها، مطلق و مقيّد، محكم و متشابه ميباشد، عبارات مجمل خود را تفسير، و نكات پيچيده خود را روشن ميكند، از واجباتي كه پيمان شناسايي آن را گرفت و مستحبّاتي كه آگاهي از آنها لازم نيست. قسمتي از احكام ديني در قرآن واجب شمرده شد كه ناسخ آن در سنّت پيامبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم آمده، و بعضي از آن، در سنّت پيامبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم واجب شده كه در كتاب خدا ترك آن مجاز بوده است، بعضي از واجبات، وقت محدودي داشته كه در آينده از بين رفته است. محرّمات الهي از هم جدا ميباشند، برخي از آنها، گناهان بزرگ است كه وعده آتش دارد و بعضي كوچك كه وعده بخشش داده است، و برخي از اعمال كه اندكش مقبول و در انجام بيشتر آن آزادند.
8- فلسفه و راه آورد حج
خدا حجّ را خانه محترم خود را بر شما واجب كرد، همان خانهاي كه آن را قبلهگاه انسانها قرار داده كه چونان تشنگان به سوي آن روي ميآورند، و همانند كبوتران به آن پناه ميبرند. خداي سبحان، كعبه را مظهر تواضع بندگان برابر عظمت خويش و نشانه اعتراف آنان به بزرگي و قدرت خود قرار داد و در ميان انسانها، شنوندگاني را برگزيد كه دعوت او را براي حج، اجابت كنند و سخن او را تصديق نمايند و پاي بر جايگاه پيامبران الهي نهند. همانند فرشتگاني كه بر گرد عرش الهي طواف ميكنند، و سودهاي فراوان در اين عبادتگاه و محل تجارت زائران به دست آورند و به سوي وعدهگاه آمرزش الهي بشتابند. خداي سبحان، كعبه را براي اسلام، نشانه گويا، و براي پناهندگان، خانه امن و امان قرار داد، اداي حق آن را واجب كرد و حج بيت اللّه را واجب شمرد و بر همه شما انسانها مقرّر داشت كه به زيارت آن برويد، و فرمود: آن كس كه توان رفتن به خانه خدا را دارد، حج بر او واجب است و آن كس كه انكار كند، خداوند از همه جهانيان بي نياز است
برای برخی افراد به خواب رفتن به سادگی قرار دادن سر روی یک بالش نرم است .اما بعضی از این افراد ، مرتب در رختخواب خود غلت خورده ، گاهی اوقات هم با حالتی عصبی به حرکت عقربه ساعت نگاه می کنند. بیدار شدن از خواب با چهره ای شاد و سرزنده یا با کسالت و چشمانی سرخ ، به خواب شما بستگی دارد .در حقیقت بهداشت خواب مجموعه ی عادات شخصی است که کیفیت خواب شما را تعیین میکند.میانگین خواب مورد نیاز هر فرد بزرگسال 7.5 تا 8 ساعت در شب می باشد. چه عواملی مانع یک خواب خوب شبانه می شود مصرف برخی از داروهای خاص وحتی برخی دارو های گیاهی عوارضی مانند بی خوابی را به دنبال دارند . بنابراین همیشه بروشورهای همراه داروها را مطالعه نموده ودر این مورد با پزشک خود مشورت کنید. @ مصرف الکل قبل از خواب موجب اختلال در خواب می شود ، به طوریکه فرد حتی بعداز داشتن یک شب کامل در رویا ،احساس آرامش نخواهد داشت. @ خوردن یک غذای سنگین قبل از خواب باعث سوزش معده (ترش کردن )،سوء هاضمه و احساس نیازبه دفع ادراررا موجب شده ، منجر به اختلال در خواب می شود. @ مصرف چای یا قهوه قبل از خواب و ورود کافئین به بدن باعث بی خوابی می شود. @ کشیدن سیگار و ورود نیکوتین موجود در سیگار به بدن نیز یکی از علل بی خوابی است. @ ورزش کردن درست قبل از رفتن به رختخواب که در نتیجه فرد احساس نشاط کرده و دیرتر به خواب می رود . ورزش باید چند ساعت قبل از خواب انجام شود. @ چرت زدن در طول روز باعث می شود فرد دیرتر به بستر رود واین مسئله خواب را بهم میزند. در صورتی که نیاز به خواب نیمروزی دارید سعی کنید کمتر از یک ساعت آن هم قبل از ساعت 3 بخوابید. @ همیشه سعی کنید از رختخواب فقط برای خوابیدن استفاده کنید و از انجام سایر امور مانند تماشای تلویزیون در رختخواب خودداری کنید. @ در صورتی که بعد از 30 دقیقه به خواب نرفتید ، بهتر است بلند شویدو خود را مشغول انجام کاری کنید . هیچ گاه خود را وادار به خوابیدن نکنید. برای داشتن خوابی راحت چه باید کرد؟ @بهتراست مراسم زمان خواب داشته باشید.این امر علائمی را به بدن شما می فرستد مبنی براینکه زمان آرامش یافتن وخوابیدن است . لازم نیست که این مراسم طولانی باشدومی تواند شامل مسواک زدن و مطالعه به مدت 15 دقیقه باشد. @برنامه خواب منظمی داشته باشید.این کار ساعت بیولوژیگی بدن شما را تنظیم می کندو همچنین می توانید بلافاصله بعد از بیدار شدن از خواب به مدت 15 دقیقه زیر نور مستقیم آفتاب بنشینید. با این کار ساعت بیولوژیکی بدن شما برای این ساعت از روز تنظیم خواهد شد. @قبل از خواب غذای سبکی میل کنید. در این صورت در طول شب از گرسنگی بیدار نخواهید شدو معده هم آنقدر سنگین و پر نیست که اختلال در خواب شما ایجاد کند. @اگرقبل از خواب یک حمام گرم کنید دمای بدن بالا می رود وبعدبه مرور زمان بدن خنک می شود که در نتیجه در ایچاد خوابی خوب موثر است . @همیشه سعی کنید از هنگام عصر شروع به تمدد اعصاب و آرامش دادن به ذهن و جسم خود کنید. اگر ذهن شما درگیر مشکلات تصمیم گیریها و مرور اتفاقات روز گذشته باشد خواب خوبی نخواهید داشت . سعی کنید بدن را به آرامش وخونسردی دعوت کنید.
روزی لئوبوسکا نویسنده و سخنران مشهور در باره ی مسابقه ای که در آن از او بعنوان داور دعوت کرده بودند صحبت می کرد .هدف از این مسابقه انتخاب غمخوارترین کودک بود.برنده ی این مسابقه پسربچه ی 4 ساله ای بود که در همسایگی پیرمردی زندگی می کرد که به تازگی همسرش را از دست داده بود .پسرک با مشاهده ی این پیرمرد که میگرید وارد خانه ی او شده ،از دامنش بالا رفته ودر آغوشش نشسته بود . وقتی مادر پسرک از او پرسیده بود که به همسایه ی پیر چه گفته بودی ؟ پسرک جواب داده بود :هیچی فقط کمکش کردم که گریه کند.
|